هنوز هم وقتی کسی میگوید میخواهم از ایران بروم، انگار دستی به سوی من دراز میشود، قلبم را در پنجهی خود میگیرد و سخت میفشارد. قلبم تیر میکشد و دردی آشنا در قفسهی سینهام میپیچد. میگویم «هنوز» چون دیگر باید به جملهی «میخواهم از ایران بروم...» عادت کرده باشم.
یک سو، پرسشهایی است که در این سالها و مخصوصاً از سال ۸۸ به بعد مدام تکرار میشود: «قصد رفتن نداری؟»، «توئی که میدانی چه خبر است برای چه ماندهای؟». گاهی هم سؤال در لفافه پرسیده میشود: «برنامهی آیندهات چیست؟» و این اسم رمز همان موضوع مهاجرت و رفتن از ایران است.
سوی دیگر هم یک خرمن خاطره است از رفتنها، از «دیگر در این سگدونی نمیمونم...»، از «اینجا مملکته؟! باغ وحشه بابا...»، از فرودگاه امام، از فیسبوک را near London via mobile بهروز کردن و...
حالا «احتمال رفتن» هم یکی از فاکتورهای من در ارتباط برقرار کردن با دیگران است. اگر احتمال بدهم کسی رفتنی است، مدام میزان نزدیکی و وابستگی و دلبستگی به او را به خودم گوشزد میکنم. این آدمها درست مثل خانههای اجارهای هستند. خانهای که میدانی مدتی طولانی در آن نخواهی ماند؛ میدانی متعلق به تو نیست و هر سرمایهگذاری بلندمدت در آن بیهوده است؛ میدانی هماهنگ کردن رنگ مبلها و پردهها با رنگ دیوارها کاری عبث است. میدانی دیر یا زود باید آن را ترک کنی و فقط با خاطرهاش زندگی را ادامه دهی...
یک سو، پرسشهایی است که در این سالها و مخصوصاً از سال ۸۸ به بعد مدام تکرار میشود: «قصد رفتن نداری؟»، «توئی که میدانی چه خبر است برای چه ماندهای؟». گاهی هم سؤال در لفافه پرسیده میشود: «برنامهی آیندهات چیست؟» و این اسم رمز همان موضوع مهاجرت و رفتن از ایران است.
سوی دیگر هم یک خرمن خاطره است از رفتنها، از «دیگر در این سگدونی نمیمونم...»، از «اینجا مملکته؟! باغ وحشه بابا...»، از فرودگاه امام، از فیسبوک را near London via mobile بهروز کردن و...
حالا «احتمال رفتن» هم یکی از فاکتورهای من در ارتباط برقرار کردن با دیگران است. اگر احتمال بدهم کسی رفتنی است، مدام میزان نزدیکی و وابستگی و دلبستگی به او را به خودم گوشزد میکنم. این آدمها درست مثل خانههای اجارهای هستند. خانهای که میدانی مدتی طولانی در آن نخواهی ماند؛ میدانی متعلق به تو نیست و هر سرمایهگذاری بلندمدت در آن بیهوده است؛ میدانی هماهنگ کردن رنگ مبلها و پردهها با رنگ دیوارها کاری عبث است. میدانی دیر یا زود باید آن را ترک کنی و فقط با خاطرهاش زندگی را ادامه دهی...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!