۱۳۹۱/۰۲/۱۵

رأی دادن دلیل می‌خواهد؛ اما...!

۱- اکثریت مجلس پنجم در دست جناح راست به ریاست علی‌اکبر ناطق‌نوری بود. نمایندگان این جناح در فراکسیونی به نام حزب‌الله گرد آمده بودند. در مقابل، اقلیت پرشمار جناح چپ نیز به ریاست عبدالله نوری، فراکسیون مجمع حزب‌الله را تشکیل داده و زیر این نام فعالیت می‌کردند. نام «حزب‌الله» در آن روزها چنان سرمایه‌ی سیاسی و معنوی‌ای به حساب می‌آمد که هر جناح می‌کوشید حتی با استفاده از نام‌هایی بسیار نزدیک به هم، سهمی از آن را نصیب خود کند.

۲- مجید انصاری در آن زمان نماینده‌ی مجلس پنجم بود. اصلاح قانون مطبوعات در دستور کار مجلس قرار گرفته بود؛ اصلاحیه‌ای که شرایط جدیدتری برای مطبوعات در نظر گرفته بود. مجید انصاری به هنگام طرح این قانون در مجلس، صحن علنی را ترک کرد. واکنش مردم و رسانه‌ها، تمجید و تحسین او بود. اما این ذوق و وجد دیری نپایید.

مجلس ششم با اکثریت قاطع اصلاح‌طلبان تشکیل شد. مجید انصاری این بار هم نماینده‌ی مجلس بود. قرار شد اصلاحیه‌ی قانون مطبوعات، بار دیگر در صحن علنی طرح و شرایط مصوب پیشین لغو شود. مجید انصاری این بار نیز صحن علنی را ترک کرد! واکنش مردم و رسانه‌ها، شماتت و ملامت او بود. واکنش مهدی کروبی، ریاست وقت مجلس و داستان «حکم حکومتی» اما آنچنان سایه‌ی بلندش را بر سر فضای سیاسی آن روز گسترد که جای چندانی برای طرح موضوع اصالت واکنش‌های سیاسی مجید انصاری باقی نگذاشت.

۳- مجید انصاری با این پیشینه، نامزد نمایندگی مجلس خبرگان شده بود. اصلاح‌طلبان از قانع کردن بدنه‌ی خود، هم برای شرکت در انتخابات خبرگان و هم رأی به مجید انصاری ناامید شده بودند؛ دلایلی نظیر «حضور چنین فردی باعث می‌شود، صدای اصلاح‌طلبان در آن فضا شنیده شود» نیز از سوی حامیان، رد شده بود؛ در نتیجه آنان آخرین تیر ترکش را رها کردند. استدلال اصلاح‌طلبان این بود که حداقل کاری که مجید انصاری می‌تواند انجام دهد، درز دادن خبرها و مذاکرات محرمانه‌ی درون مجلس خبرگان است!

۴- این استدلال در این چند روز منتهی به دور دوم انتخابات مجلس نیز مطرح شده است. این بار علی مطهری و داریوش قنبری قرار است بار سنگین درز دادن و بیرون آوردن خبرهای مگو و مذاکرات محرمانه و بده‌بستان‌های سیاسی را بر عهده بگیرند! بخشی از بدنه‌ی اصلاح‌طلبان تلاش می‌کند، بخش‌های دیگر را با همین استدلال به پای صندوق‌های رأی بفرستد!

وضعیت اسفناک و رقت‌انگیز اصلاح‌طلبان را از قوّت و قدرت همین دلیل‌آوری می‌توان دریافت. اصلاح‌طلبان نه تنها در زمانه‌ای به قدرت رسیدند که حتی خود نیز به نظریه‌هاشان باور عمیق نداشتند، نه تنها با خطاهای مکرر در عرصه‌ی عمل سیاسی مردود شدند، که وضعیت تئوریک و نظری آنها به چنان وخامت و فضاحتی انجامیده که با چنین استدلال‌های سخیف و توهین‌آمیزی، در پی اقناع طرفداران و حامیان خویش‌اند. نه، خودمان‌ایم! آخر این هم شد دلیل...؟!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!