۱۳۹۱/۰۱/۱۳

سیزده به‌در + مرخصی!

سیزده‌مان را هم در کردیم! از پل بزرگمهر قدم‌زنان تا پل خواجو رفتم و برگشتم. هوا بسیار لطیف و روح‌نواز و بهاری بود. نسیم خنک و ملایمی می‌وزید. زاینده‌رود، در عبور آب، ترنم گوش‌نوازی می‌نواخت. آسمان، آبی و صاف بود با چند تکه ابر پراکنده که زمینه‌ی آسمان را زیباتر می‌کرد. خورشید هم گرم و دلپذیر می‌تابید.
برگ‌های درختان، جوانه زده‌اند؛ درختان لباس یک‌دستی به رنگ سبز مغزپسته‌ای پوشیده‌اند. بهار، زیباترین فصل اصفهان و اردیبهشت، زیباترین ماه آن است. این زیبایی‌ها جلوه‌ی این فصل و درآمد فرارسیدن آن ماه است.

حاشیه‌ی زاینده‌رود مخصوصاً جاهایی که مختصری سایه بود، حسابی شلوغ بود. گله به گله خانواده‌ها نشسته بودند. بین‌شان مسافر هم کم نبود. ترک و لر و عرب و افغان.... افغان‌ها را زیاد زیر نظر داشتم؛ گویا در روز طبیعت (۱۳ فروردین) ورودشان به کوه صُفه را به بهانه‌ی حفظ امنیت، قدغن کرده‌اند.
خیابان‌ها و اتوبان‌ها به سمت زاینده‌رود شلوغ و پرترافیک بودند، اما مسیر برگشت از سمت رودخانه خلوت بود. در ساعات بعدازظهر و عصر، این شلوغی و خلوتی، دقیقاً برعکس خواهد شد.
***
نزدیک هفت ماه است که هر روز وبلاگ را به‌روز کرده‌ام. هر روز نوشته‌ام. از ۲۰ شهریور ۱۳۹۰ تا امروز. بیشترش به قلم خودم و کمترش با یاری از خامه‌ی دیگران. خسته‌ام. نیاز به استراحت دارم. خستگی ماه‌های پایانی سال گذشته به تنم مانده است. به ازای این هفت ماه نوشتن بی‌وقفه و مداوم، هفت روز به خودم استراحت دادم. در این فاصله، نه وبلاگ را به‌روز خواهم کرد و نه در فیس‌بوک، لینکی خواهم گذاشت. اما به ایمیل شخصی‌ام سر خواهم زد. اگر کاری ضروری داشتید، برایم ایمیل بفرستید. یک هفته به مرخصی می‌روم. باز خواهم گشت....

۱ نظر:

  1. همیشه از نوشته هایتان لذت میبرم. امیدوارم با نیروی فزاینده ای بازگردید. ممنون

    پاسخحذف

لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!