وضعیتهای محتمل پیش روی اصلاحات
پیشدرآمد: این نوشتار، بریده و کوتاهشده مقالهای است به قلم علیرضا علویتبار که در اوائل دور دوم ریاستجمهوری محمد خاتمی نگاشته شده است. بخش اول و دوم آن، پیش از این منتشر شد (اینجا و اینجا را ببینید و برای توضیح بیشتر به این نشانی بروید). اینک واپسین گزیدهی آن مقاله تقدیم میشود.
با توجه به توضیحات پیشگفته، اکنون میتوان چند احتمال (گزینه) را در عرصهی سیاست ایران مشخص کرد:
۱. وضعیت اول با مشخصههای زیر:
- موازنهی قدرت و زمینگیر شدن اصلاحات ادامه مییابد. دوگانگی غیرکارکردی حاکمیت، کارایی و اثربخشی حکومت را کاهش داده و توان اِعمل سلطه را از حاکمیت میگیرد. در نتیجهی این فرآیند دو مشخصهی بعدی ظهور میکند.
- نیروهای اجتماعی، امید خود را به نیروهای شناختهشدهی سیاسی از دست میدهند و خواهان نمایندگی خویش توسط نیروهای ناشناخته و غیرقابل پیشبینی سیاسی میشوند. توجه به نیروهای ناشناختهی سیاسی موجب تقویت گرایش به روشهای «شورشی» در پیگیری خواستهها توسط آنها میگردد.
- قدرتها و نهادهای بینالمللی، فشارهای خویش را متوجه تلاش برای تغییر نظام سیاسی ایران میکنند و نه تقویت مردمسالاری در آن. از این رو میکوشند تا از دادن هر گونه امتیاز و حمایت تقویتکنندهی نظم و توسعه در ایران خودداری کنند.
مجموعه عوامل فوق، نظم عمومی کشور را خدشهدار کرده و آن را آسیبپذیر میسازد. تداوم بلندمدت این وضعیت، جامعه را با خطر «فروپاشی» مواجه میسازد.
۲. وضعیت دوم با مشخصههای زیر:
- اقتدارگرایان و محافظهکاران با پذیرش رهبری بخش ماجراجوی خویش برای حذف اصلاحطلبان اقدام میکنند و اصلاحطلبان نیز برای پرهیز از خشونت و جلوگیری از هزینههای ناشی از تنش از حاکمیت بیرون میآیند.
- محافظهکاران حاکم، هر گونه مشروعیت سیاسی را از دست میدهند. نیروهای اجتماعی، اصلاحطلبان را کماکان به عنوان گزینه و جانشینی بالقوه مورد توجه قرار داده، برای آنها حقانیت قائل میشوند. اگر اصلاحطلبان فعال برخورد کنند کماکان میتوانند رهبری نیروهای اجتماعی را بر عهده گرفته و آنها را در قالبهای مدنی و مسالمتجویانه پیش ببرند. اما در صورت برخورد غیرفعال اصلاحطلبان، نیروهای اجتماعی به دنبال راههای دیگری برای پیشبرد خواستههای خویش خواهند بود.
- به دلیل کاهش اعتبار بینالمللی نظام (پس از خروج اصلاحطلبان از حاکمیت) فشار بینالمللی شدت خواهد گرفت و میتواند تا مرز برخوردهای خشونتآمیز با کشور پیش برود.
با شناختی که از پایین بودن درجهی عقلانیت در تصمیمگیری جناح محافظهکار داریم، این وضعیت میتواند کشور را با مشکلات اساسی مواجه ساخته و حتی خطر تهاجم خارجی را به آن افزایش دهد. اما در این وضعیت، خطر، بیشتر نظام سیاسی کشور را تهدید خواهد کرد تا نظم کلی جامعه را. دلیل این امر نیز وجود یک گزینهی قدرتمند در بیرون از حاکمیت است که میتوان در شرایط بحرانی، نظم را مستقر سازد. معتبر باقی ماندن اصلاحطلبان و روشهای اصلاحطلبانه در نزد افکار عمومی در مقابل فروپاشی مانع ایجاد میکند.
۳. وضعیت سوم با مشخصههای زیر:
- اصلاحطلبان با کنار گذاشتن کامل راهکار ادامهی آرامش فعال و یا راهکاری مترادف آن، موضع فعالتری در عرصهی سیاست به خود گرفته و «موازنهی وحشت» را میشکنند. از این طریق، خود را به عنوان سخنگوی خواستهها و نارضایتیهای اجتماعی تثبیت کرده و از نیروهای اجتماعی برای پیشبرد برنامهی سیاسی خویش بهره میگیرند.
- نیروهای اجتماعی، کموبیش، سرکردگی اصلاحطلبان طرفدار مردمسالاری را پذیرفته و در چارچوب راهکارهای مدنی مسالمتجویانهی آنها حرکت میکنند.
- اصلاحطلبان در ارتباط فعال با جهان میتوانند جهتگیری نهادهای بینالمللی و افکار عمومی و جامعهی مدنی جهانی را از فشار برای تغییر نظام سیاسی ایران به تسهیل فرآیندهای مردمسالاری از طریق کمک به توسعهی اقتصادی و بهبود شرایط اجتماعی تغییر دهند. سیاست تشنجزدایی و گسترش گفتوگو و ارتقای تفاهم، ائتلاف بینالمللی قدرتمندی در جلوگیری از تهدید امنیت ملی کشور فراهم میآورد.
حاصل عملکرد شرایط فوق در گام نخست، «کارکردی شدن حاکمیت دوگانه» و در گام بعد تکمیل مردمسالاری در ایران خواهد بود.
راهکارهای فوق، همه در یک فرض اشتراک دارند؛ اینکه نیروهای خارجی و بینالمللی، اقدامات خود را متناسب با شرایط داخلی تنظیم کرده و به طور ناگهانی و با هدف برهم زدن شرایط موجود، اقدامی نکنند. در صورتی که این فرض، نادرست باشد و نیروهای بینالمللی موفق شوند که خود را به عنوان یک نیروی تعیینکننده به جامعه تحمیل نمایند، وضعیتی غیرقابل پیشبینی رخ خواهد داد. از این رو نیروهای ملی (چه دینی، چه غیردینی) خواهند کوشید که نقش عنصر خارجی را در این میان تقلیل دهند.
متغیری که کمتر مورد توجه و ملاحظه قرار میگیرد اما تأثیری مهم دارد، نحوهی برخورد «ایرانیان خارج از کشور» با مسائل ایران است. اگر از اقلیت بسیار محدودی صرفنظر کنیم، اکثریت ایرانیان خارج از کشور با ایرانیان داخل کشور حول چند محور اصلی اتفاق نظر دارند. مهمترین این محورها عبارتاند از: یکپارچگی کشور، باور به حاکمیت ملی و لزوم تصمیمگیری در مورد آیندهی کشور توسط همهی ایرانیان و نفی نقش خارجیان در این کار، مخالفت با روشهای قهرآمیز و خشونتمحور و لزوم پرهیز از فروپاشی جامعه و رفتن به سوی هرج و مرج. همین محورهای اشتراک کافی است تا نوعی همسویی و همراهی را میان همهی ایرانیان میهندوست سامان دهد. ایرانیان خارج از کشور نه تنها به عنوان لابی پرقدرت ایران، بلکه به عنوان لابی پرقدرت جنبش اصلاحطلبی و مردمسالاریخواهی عمل خواهند کرد. حضور آنها در این عرصه میتواند فشارهای بینالمللی را خنثی کرده و امکان تصمیمگیری در درون خانواده را به همهی ایرانیان ببخشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!