بخشهای پیشین این نوشته را میتوانید در این نشانیها (بخش اول، دوم، سوم و چهارم) مطالعه کنید.
۶- چرا نظام ایران تا کنون «آزمایش هستهای» را انجام نداده است؟
الف. عضویت در ان.پی.تی، فقط در صورت تداوم عضویت، مانعی بر سر آزمایش هستهای است. کرهی شمالی با خروج از ان.پی.تی، ساخت سلاح هستهای را پی گرفت و دست به آزمایش هستهای زد.
ج. شواهد کنونی بیشتر مؤید آن است که ایران فاقد سلاح اتمی است. حتی اگر ایران، دارای سلاح هستهای نیز باشد، عیان نکردن آن راهبرد درستی بوده است. عدم انجام آزمایش هستهای، استخوان را لای زخم باقی گذاشته و طرف مقابل را میان هوا و زمین، معلق نگاه داشته است. در نتیجه امکان اتخاذ تصمیمی برقآسا و قاطعانه برای یکسره کردن تکلیف را از او سلب کرده است (ظاهراً جک استراو وزیر خارجهی پیشین انگلیس نیز در گفتوگویی با حسن روحانی، دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی به این نکته اشاره کرده است که عدم آزمایش هستهای و ناشفاف بودن موضوع "دارا بودن سلاح اتمی"، تصمیمگیری غرب را در برابر ایران با مشکل جدی مواجه ساخته است).
۷- آیا ایران به فشارها تن خواهد داد؟
از دید من هم فعلاً خیر. مسیری که ایران تا امروز پیموده و روانشناسی هستهی مرکزی قدرت در ایران، هر نوع کوتاه آمدن و مماشات و نرمش در مسیر فعلی را عملاً منتفی ساخته است.
۸- عاقبت این کشاکش چه خواهد بود؟
من در بخش چهارم این سلسلهنوشتارها، مفصل به این موضوع پرداختم.
۹- ایرانیان منتقد چه رویکرد داخلی را برای مسألهی هستهای درست بدانند؟
من در بخشهای پیشین اشاره کردهام که چرا توقف در این مرحله و مسکوت گذاشتن اصل موضوع را وافی به مقصود نمیدانم. اما در مورد پاسخهایی که زیر عنوان "چرا گسترش فعالیتهای اتمی برای ایران مناسب نیست؟" باید گفت:
یک. ذخایر گستردهی نفت و گاز ایران نه تنها ابدی نیست، بلکه طبق برخی پیشبینیها شاید تا ۵۰ سال آینده به اتمام رسیده و یا هزینهی برداشت آنها چنان زیاد شود که استخراج نفت و گاز را به کاری غیراقتصادی تبدیل کند. از این گذشته، ایران جز در مناطقی نظیر رشت یا بلوچستان، چندان بادخیز نیست یا میزان باد در حدی نیست که احداث نیروگاهی بادی را بهصرفه کند. انرژی خورشیدی نیز به دلیل دور بودن مناطق آفتابگیر ایران (نظیر کویرها) از مناطق مسکونی و محلهای پُرمصرف انرژی، از نظر اجرایی امکانپذیر و سودده نیست و در عمل فقط به عنوان، منبعی فرعی و حاشیهای در بازار انرژی مورد نیاز ایران نقش بازی میکند. منابع انرژی دیگر نظیر انرژی گرمازمینی هم هنوز در مراحل آزمایشی به سر میبرند. انرژی هستهای اما هیچیک از عیوب یادشده را ندارد.
دو. درست است که اعتبار استفاده از انرژی هستهای در پی حادثهی ژاپن مخدوش شده است اما در همین فاصله، کشور آمریکا، احداث چندین نیروگاه هستهای را تصویب کرد. پس همچنان میتوان با رعایت استانداردهای ایمنی سختگیرانه به استفاده از این انرژی اندیشید.
سه. این درست است که جنگها بر اثر پیشرفت فنآوری و نیز اهمیت یافتن جان انسانها و تلاش برای دور نگه داشتن آنها از صحنهی نبرد، از شکل سختافزاری به نرمافزاری تغییر شکل دادهاند، اما این به معنای بیاهمیت شدن جنگافزارهای نظامی نیست. به عبارت دیگر، مجموع ادوات سختافزاری و نرمافزاری برابر ۱۰۰ نیست که با افزایش سهم نرمافزارها، سهم سختافزارها کاهش یابد. اتفاقی که افتاده و خواهد افتاد، کمرنگ شدن نقش سختافزارهای معمول گذشته نظیر بمبها و موشکهای متداول است. صنایع نظامی به سمت ساخت جنگافزارهایی هوشمند و با قدرتهای تخریبی بالا (و کنترلشده بر حسب نوع هدف) حرکت کردهاند. برای اختلال در سیستمهای کنترلکننده یک مرکز نظامی یا هستهای البته بهتر است از ویروسهای مخرب استفاده شود، اما زمانی که موضوع انفجار و انهدام آن مرکز پیش میآید، این تجهیزات پیشرفته سختافزاری است که وارد میدان میشوند.
چهار. گزارهی "هیچ نظام پایدار و مستقلی نیاز به نیروی اتمی ندارد"
گزارهای همیشهدرست و عمومی نیست. در مقالهی مؤلفههای امنیت ملی و بخشهای پیشین همین نوشتار به این مهم پرداختهام.
پنج. الگوی ژاپن به عنوانی کشوری که فنآوری تولید بمب اتمی را داراست اما مبادرت به تولید آن نکرده است، همچنان که پیش از این اشاره شد، ایستگاه آخری است که ممکن است باعث مذاکره و مصالحه میان ایران و غرب شود. نکته اما اینجاست که در شرایط عادی، آمریکا و غرب، تنها در صورتی بر پیشرفت تکنولوژیک ایران در زمینه دانش فنی تولید سلاح هستهای، چشم خواهند پوشید و در مسیر آن سنگاندازی نخواهند کرد که با "ایران متخاصم" روبهرو نباشد. ژاپن اگر به چنین مرحلهای رسیده است به این دلیل بوده که در فاصلهی پیمودن این راه، کشوری همراه و طرفی قابل اعتماد برای آمریکا و مجموعهی غرب بوده است. کشورهای غربی میکوشند تا ایران، مجال و فرصتی برای رهسپاری در چنین مسیری نداشته باشد.
شش. پیش از این، به تفاوتهای موقعیت ایران با پاکستان و مخصوصاً کرهی شمالی اشاره شد. ایران و کره از جنبهی دیگری نیز متفاوت هستند. جهان غرب بهشدت مراقب است تا ماجرای کرهی شمالی در مورد ایران تکرار نشود. در واقع به نظر میرسد، غرب حاضر است با پرداخت هر هزینهای از ورود ایران به منطقهی ایمن ممانعت کند و بهاصطلاح اجازه ندهد کار به آنجا برسد. این حساسیت، دقیقاً به دلیل تفاوتهای بنیادین ایران و کرهی شمالی است. تنها عاملی که ممکن است، غرب را در وضعیتی جدید گرفتار کند، این است که ایران، با تکمیل دانش هستهای خود، ناگهان غرب را غافلگیر کند.
۱۰- ایرانیان منتقد چه رویکرد خارجی را برای مسألهی هستهای درست بدانند؟
شوربختانه باید گفت مسألهی هستهای ایران نیز برای بخشهای بزرگی از مردم به مسألهی فلسطین، شباهت یافته است! بسیاری، زیر فشار سنگین و شبانهروزی تبلیغات یکسویه و کلیشهای رسانههای حاکمیت در مورد این موضوع، نسب به آن بیتفاوت و بیاعتنا شدهاند! درست شبیه وضعیتی که در نگرش ایرانیان به موضوع فلسطین، پیش آمده است. من بهشخصه، بسیار بعید میدانم امکان انجام کاری سیاسی به نام "آگاهیبخشی" وجود داشته باشد؛ و حتی اگر چنین کاری، امکانپذیر باشد، میتوانم با قاطعیت ادعا کنم این "آگاهی" به حرکتی گروهی و جنبشی اجتماعی (و البته کنشگرانه) منجر نخواهد شد. ما این روزها با بنبستهای بسیاری در عرصهی سیاست روبهروایم! و پروندهی هستهای ایران و تلاش برای نقشآفرین کردن مردم هم گویا یکی از آن بنبستهاست!
۶- چرا نظام ایران تا کنون «آزمایش هستهای» را انجام نداده است؟
الف. عضویت در ان.پی.تی، فقط در صورت تداوم عضویت، مانعی بر سر آزمایش هستهای است. کرهی شمالی با خروج از ان.پی.تی، ساخت سلاح هستهای را پی گرفت و دست به آزمایش هستهای زد.
ج. شواهد کنونی بیشتر مؤید آن است که ایران فاقد سلاح اتمی است. حتی اگر ایران، دارای سلاح هستهای نیز باشد، عیان نکردن آن راهبرد درستی بوده است. عدم انجام آزمایش هستهای، استخوان را لای زخم باقی گذاشته و طرف مقابل را میان هوا و زمین، معلق نگاه داشته است. در نتیجه امکان اتخاذ تصمیمی برقآسا و قاطعانه برای یکسره کردن تکلیف را از او سلب کرده است (ظاهراً جک استراو وزیر خارجهی پیشین انگلیس نیز در گفتوگویی با حسن روحانی، دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی به این نکته اشاره کرده است که عدم آزمایش هستهای و ناشفاف بودن موضوع "دارا بودن سلاح اتمی"، تصمیمگیری غرب را در برابر ایران با مشکل جدی مواجه ساخته است).
۷- آیا ایران به فشارها تن خواهد داد؟
از دید من هم فعلاً خیر. مسیری که ایران تا امروز پیموده و روانشناسی هستهی مرکزی قدرت در ایران، هر نوع کوتاه آمدن و مماشات و نرمش در مسیر فعلی را عملاً منتفی ساخته است.
۸- عاقبت این کشاکش چه خواهد بود؟
من در بخش چهارم این سلسلهنوشتارها، مفصل به این موضوع پرداختم.
۹- ایرانیان منتقد چه رویکرد داخلی را برای مسألهی هستهای درست بدانند؟
من در بخشهای پیشین اشاره کردهام که چرا توقف در این مرحله و مسکوت گذاشتن اصل موضوع را وافی به مقصود نمیدانم. اما در مورد پاسخهایی که زیر عنوان "چرا گسترش فعالیتهای اتمی برای ایران مناسب نیست؟" باید گفت:
یک. ذخایر گستردهی نفت و گاز ایران نه تنها ابدی نیست، بلکه طبق برخی پیشبینیها شاید تا ۵۰ سال آینده به اتمام رسیده و یا هزینهی برداشت آنها چنان زیاد شود که استخراج نفت و گاز را به کاری غیراقتصادی تبدیل کند. از این گذشته، ایران جز در مناطقی نظیر رشت یا بلوچستان، چندان بادخیز نیست یا میزان باد در حدی نیست که احداث نیروگاهی بادی را بهصرفه کند. انرژی خورشیدی نیز به دلیل دور بودن مناطق آفتابگیر ایران (نظیر کویرها) از مناطق مسکونی و محلهای پُرمصرف انرژی، از نظر اجرایی امکانپذیر و سودده نیست و در عمل فقط به عنوان، منبعی فرعی و حاشیهای در بازار انرژی مورد نیاز ایران نقش بازی میکند. منابع انرژی دیگر نظیر انرژی گرمازمینی هم هنوز در مراحل آزمایشی به سر میبرند. انرژی هستهای اما هیچیک از عیوب یادشده را ندارد.
دو. درست است که اعتبار استفاده از انرژی هستهای در پی حادثهی ژاپن مخدوش شده است اما در همین فاصله، کشور آمریکا، احداث چندین نیروگاه هستهای را تصویب کرد. پس همچنان میتوان با رعایت استانداردهای ایمنی سختگیرانه به استفاده از این انرژی اندیشید.
سه. این درست است که جنگها بر اثر پیشرفت فنآوری و نیز اهمیت یافتن جان انسانها و تلاش برای دور نگه داشتن آنها از صحنهی نبرد، از شکل سختافزاری به نرمافزاری تغییر شکل دادهاند، اما این به معنای بیاهمیت شدن جنگافزارهای نظامی نیست. به عبارت دیگر، مجموع ادوات سختافزاری و نرمافزاری برابر ۱۰۰ نیست که با افزایش سهم نرمافزارها، سهم سختافزارها کاهش یابد. اتفاقی که افتاده و خواهد افتاد، کمرنگ شدن نقش سختافزارهای معمول گذشته نظیر بمبها و موشکهای متداول است. صنایع نظامی به سمت ساخت جنگافزارهایی هوشمند و با قدرتهای تخریبی بالا (و کنترلشده بر حسب نوع هدف) حرکت کردهاند. برای اختلال در سیستمهای کنترلکننده یک مرکز نظامی یا هستهای البته بهتر است از ویروسهای مخرب استفاده شود، اما زمانی که موضوع انفجار و انهدام آن مرکز پیش میآید، این تجهیزات پیشرفته سختافزاری است که وارد میدان میشوند.
چهار. گزارهی "هیچ نظام پایدار و مستقلی نیاز به نیروی اتمی ندارد"
گزارهای همیشهدرست و عمومی نیست. در مقالهی مؤلفههای امنیت ملی و بخشهای پیشین همین نوشتار به این مهم پرداختهام.
پنج. الگوی ژاپن به عنوانی کشوری که فنآوری تولید بمب اتمی را داراست اما مبادرت به تولید آن نکرده است، همچنان که پیش از این اشاره شد، ایستگاه آخری است که ممکن است باعث مذاکره و مصالحه میان ایران و غرب شود. نکته اما اینجاست که در شرایط عادی، آمریکا و غرب، تنها در صورتی بر پیشرفت تکنولوژیک ایران در زمینه دانش فنی تولید سلاح هستهای، چشم خواهند پوشید و در مسیر آن سنگاندازی نخواهند کرد که با "ایران متخاصم" روبهرو نباشد. ژاپن اگر به چنین مرحلهای رسیده است به این دلیل بوده که در فاصلهی پیمودن این راه، کشوری همراه و طرفی قابل اعتماد برای آمریکا و مجموعهی غرب بوده است. کشورهای غربی میکوشند تا ایران، مجال و فرصتی برای رهسپاری در چنین مسیری نداشته باشد.
شش. پیش از این، به تفاوتهای موقعیت ایران با پاکستان و مخصوصاً کرهی شمالی اشاره شد. ایران و کره از جنبهی دیگری نیز متفاوت هستند. جهان غرب بهشدت مراقب است تا ماجرای کرهی شمالی در مورد ایران تکرار نشود. در واقع به نظر میرسد، غرب حاضر است با پرداخت هر هزینهای از ورود ایران به منطقهی ایمن ممانعت کند و بهاصطلاح اجازه ندهد کار به آنجا برسد. این حساسیت، دقیقاً به دلیل تفاوتهای بنیادین ایران و کرهی شمالی است. تنها عاملی که ممکن است، غرب را در وضعیتی جدید گرفتار کند، این است که ایران، با تکمیل دانش هستهای خود، ناگهان غرب را غافلگیر کند.
۱۰- ایرانیان منتقد چه رویکرد خارجی را برای مسألهی هستهای درست بدانند؟
شوربختانه باید گفت مسألهی هستهای ایران نیز برای بخشهای بزرگی از مردم به مسألهی فلسطین، شباهت یافته است! بسیاری، زیر فشار سنگین و شبانهروزی تبلیغات یکسویه و کلیشهای رسانههای حاکمیت در مورد این موضوع، نسب به آن بیتفاوت و بیاعتنا شدهاند! درست شبیه وضعیتی که در نگرش ایرانیان به موضوع فلسطین، پیش آمده است. من بهشخصه، بسیار بعید میدانم امکان انجام کاری سیاسی به نام "آگاهیبخشی" وجود داشته باشد؛ و حتی اگر چنین کاری، امکانپذیر باشد، میتوانم با قاطعیت ادعا کنم این "آگاهی" به حرکتی گروهی و جنبشی اجتماعی (و البته کنشگرانه) منجر نخواهد شد. ما این روزها با بنبستهای بسیاری در عرصهی سیاست روبهروایم! و پروندهی هستهای ایران و تلاش برای نقشآفرین کردن مردم هم گویا یکی از آن بنبستهاست!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!