بخش نخست این نوشته را میتوانید در این نشانی بخوانید.
۳- صرفنظر از نظامی بودن یا نبودن فعالیتهای ایران، آیا تعطیلی آنها عاقلانه است یا نه؟
من با ایمایان، همداستانام که هر عملی در دنیای سیاست با احتساب هزینه و فایده سنجیده میشود. اما با رهبری نظام هم همنظرم که تعلیق فعالیتهای هستهای در زمان خاتمی، بدون نتیجه و بیهیچ دستاورد مشخصی بوده است. ایران، داوطلبانه سایت نطنز را تعطیل کرد، اما پاسخ غرب به این گام ایران، درخواست توقف دائمی غنیسازی بود. دقت شود که آنچه در قرارداد سعدآباد آمد، فقط «تعطیلی سایت نطنز» بود و نه «توقف کلی غنیسازی اورانیوم». غرب در مقابل حُسن نیت ایران قدم از قدم بر نداشت. نه امتیازی به ایران داده شد و نه هیچیک از تحریمهای بعد از انقلاب ایران لغو گردید.
ایمایان به فرسوده بودن صنایع نفت و گاز ایران و عدم امکان سرمایهگذاری و بازسازی این صنایع بهدلیل تحریمهای ناشی از برنامهی هستهای اشاره کرده و آن را یکی از هزینههای فعالیتهای هستهای ایران دانسته است. آغاز تحریم سرمایهگذاری صنایع نفت ایران از زمان تصویب طرح داماتو در سال ۱۹۹۴ بود. در آن زمان نه خبری از برنامهی هستهای ایران بود و نه اثری از تحریمهای بینالمللی ایران. تحریم صنایع نفت ایران ناشی از فعالیتهای هستهای ایران نیست. این تحریم نیز به موازات مخالفت با برنامهی هستهای ایران، هر دو، ابزارهای زیر فشار گذاشتن حکومت ایران برای تغییر رویه هستند.
کنار گذاشتن ایران از قراردادهای منطقهای هم ربط مستقیمی به موضوع هستهای نداشته است. خط لولهی گاز صادراتی به پاکستان و هند، بهدلیل تضادهای جدی این دو کشور، قاعدتاً امکان اجرا نداشت، مگر اینکه هر دو کشور امنیت آن را تضمین کنند (که در عمل نشدنی بود) یا کشور قدرتمند دیگری (مثلاً آمریکا) با «اجرای» چنین خط لولهای موافقت کرده و در بدهبستانهای سیاسی و نظامی و امنیتی، «وجود» آن را تضمین نماید. این امر نیز بسیار دور از ذهن مینماید. در مورد قراردادهای مربوط به کشورهای آسیای میانه هم علاوه بر بازیگری آمریکا بایستی به نقش روسیه به عنوان بزرگترین تولیدکنندهی گاز جهان دقت کرد. شانس تحقق عملی قراردادهای این منطقه، در مقایسه با قراردادهای مربوط به هند و پاکستان حتی کمتر است.
افزون بر همهی اینها، سرمایهگذاری و اجرای این خطوط لوله، لزوماً به معنای بهرهبرداری از آنها نیست. خط لولهی صادرات گاز ایران به ترکیه در زمان نخستوزیری مرحوم نجمالدین اربکان، نخستوزیر اسلامگرای ترکیه، با تخفیف منعقد و اجرا شد. اما بهرهبرداری از این خط لوله در این سالها، کژدار و مریز بوده است. واضح است که وقتی پسآمدهای سیاسی، استفادهی دائمی از چنین خطی را اسیر موجهای موافق و مخالف هر از چندگاهی سازد، پس از مدتی کل پروژه عملاً منتفی شده و کشور خریدار به دنبال جایگزینهای دیگری خواهد رفت. همچنان که امتیازگیریهای روسیه و ترکمنستان از اوکراین و ایران، خیلی زود هر دو کشور خریدار را به فکر انداخت تا در اولین فرصت، انتخابهایی جایگزین را تدارک ببینند. و البته من در این بند متوجه نشدم که به چه دلیل، قطع صدور گاز ممکن است اما این کار در مورد نفت نشدنی است؟
۴- آیا آمریکا و دیگر کشورها میدانند که ایران سلاح اتمی دارد؟
پاسخ دقیق و تحلیلی به این پرسش را در بند ۵ که طرح اصلی بحث است، خواهم آورد. همینقدر بگویم که از نگاه من ایران فاقد سلاح هستهای است و کشورهای غربی نیز بر همین عقیده هستند؛ اما ایران را در آستانهی تکمیل چرخهی دانش تولید سلاح هستهای (در صورت ارادهی حاکمیت) میبینند.
در این بند از نوشتهی ایمایان به ارتباط محافل امنیتی ایران و اسرائیل و آمریکا اشاره شده است؛ برخی اخبار موثق چنین است که روابط امنیتی با اسرائیل مطلقاً وجود نداشته است. اما با آمریکا بر سر موضوعات افغانستان، عراق و شبکهی اروپایی القاعده، مذاکره (و شاید معامله) صورت گرفته است.
نسبت آمریکا با موضوع دموکراسی در کشورهای خاورمیانه هم کارکردی است نه ذاتی. موضوع اصلی و مهم برای آمریکا، «ثبات حاکمیتهای متحد آمریکا در خاورمیانه» است. برخی از کشورهای خاورمیانه با نسخهی دیکتاتوری، ثبات مییابند (و متحد آمریکا و غرب میمانند) و برخی با دموکراسی. بنابراین نگاه آمریکا به دموکراسی در ایران نیز برخاسته از همین دیدگاه راهبردی است.
ادامه در بخش سوم (نشانی)
۳- صرفنظر از نظامی بودن یا نبودن فعالیتهای ایران، آیا تعطیلی آنها عاقلانه است یا نه؟
من با ایمایان، همداستانام که هر عملی در دنیای سیاست با احتساب هزینه و فایده سنجیده میشود. اما با رهبری نظام هم همنظرم که تعلیق فعالیتهای هستهای در زمان خاتمی، بدون نتیجه و بیهیچ دستاورد مشخصی بوده است. ایران، داوطلبانه سایت نطنز را تعطیل کرد، اما پاسخ غرب به این گام ایران، درخواست توقف دائمی غنیسازی بود. دقت شود که آنچه در قرارداد سعدآباد آمد، فقط «تعطیلی سایت نطنز» بود و نه «توقف کلی غنیسازی اورانیوم». غرب در مقابل حُسن نیت ایران قدم از قدم بر نداشت. نه امتیازی به ایران داده شد و نه هیچیک از تحریمهای بعد از انقلاب ایران لغو گردید.
ایمایان به فرسوده بودن صنایع نفت و گاز ایران و عدم امکان سرمایهگذاری و بازسازی این صنایع بهدلیل تحریمهای ناشی از برنامهی هستهای اشاره کرده و آن را یکی از هزینههای فعالیتهای هستهای ایران دانسته است. آغاز تحریم سرمایهگذاری صنایع نفت ایران از زمان تصویب طرح داماتو در سال ۱۹۹۴ بود. در آن زمان نه خبری از برنامهی هستهای ایران بود و نه اثری از تحریمهای بینالمللی ایران. تحریم صنایع نفت ایران ناشی از فعالیتهای هستهای ایران نیست. این تحریم نیز به موازات مخالفت با برنامهی هستهای ایران، هر دو، ابزارهای زیر فشار گذاشتن حکومت ایران برای تغییر رویه هستند.
کنار گذاشتن ایران از قراردادهای منطقهای هم ربط مستقیمی به موضوع هستهای نداشته است. خط لولهی گاز صادراتی به پاکستان و هند، بهدلیل تضادهای جدی این دو کشور، قاعدتاً امکان اجرا نداشت، مگر اینکه هر دو کشور امنیت آن را تضمین کنند (که در عمل نشدنی بود) یا کشور قدرتمند دیگری (مثلاً آمریکا) با «اجرای» چنین خط لولهای موافقت کرده و در بدهبستانهای سیاسی و نظامی و امنیتی، «وجود» آن را تضمین نماید. این امر نیز بسیار دور از ذهن مینماید. در مورد قراردادهای مربوط به کشورهای آسیای میانه هم علاوه بر بازیگری آمریکا بایستی به نقش روسیه به عنوان بزرگترین تولیدکنندهی گاز جهان دقت کرد. شانس تحقق عملی قراردادهای این منطقه، در مقایسه با قراردادهای مربوط به هند و پاکستان حتی کمتر است.
افزون بر همهی اینها، سرمایهگذاری و اجرای این خطوط لوله، لزوماً به معنای بهرهبرداری از آنها نیست. خط لولهی صادرات گاز ایران به ترکیه در زمان نخستوزیری مرحوم نجمالدین اربکان، نخستوزیر اسلامگرای ترکیه، با تخفیف منعقد و اجرا شد. اما بهرهبرداری از این خط لوله در این سالها، کژدار و مریز بوده است. واضح است که وقتی پسآمدهای سیاسی، استفادهی دائمی از چنین خطی را اسیر موجهای موافق و مخالف هر از چندگاهی سازد، پس از مدتی کل پروژه عملاً منتفی شده و کشور خریدار به دنبال جایگزینهای دیگری خواهد رفت. همچنان که امتیازگیریهای روسیه و ترکمنستان از اوکراین و ایران، خیلی زود هر دو کشور خریدار را به فکر انداخت تا در اولین فرصت، انتخابهایی جایگزین را تدارک ببینند. و البته من در این بند متوجه نشدم که به چه دلیل، قطع صدور گاز ممکن است اما این کار در مورد نفت نشدنی است؟
۴- آیا آمریکا و دیگر کشورها میدانند که ایران سلاح اتمی دارد؟
پاسخ دقیق و تحلیلی به این پرسش را در بند ۵ که طرح اصلی بحث است، خواهم آورد. همینقدر بگویم که از نگاه من ایران فاقد سلاح هستهای است و کشورهای غربی نیز بر همین عقیده هستند؛ اما ایران را در آستانهی تکمیل چرخهی دانش تولید سلاح هستهای (در صورت ارادهی حاکمیت) میبینند.
در این بند از نوشتهی ایمایان به ارتباط محافل امنیتی ایران و اسرائیل و آمریکا اشاره شده است؛ برخی اخبار موثق چنین است که روابط امنیتی با اسرائیل مطلقاً وجود نداشته است. اما با آمریکا بر سر موضوعات افغانستان، عراق و شبکهی اروپایی القاعده، مذاکره (و شاید معامله) صورت گرفته است.
نسبت آمریکا با موضوع دموکراسی در کشورهای خاورمیانه هم کارکردی است نه ذاتی. موضوع اصلی و مهم برای آمریکا، «ثبات حاکمیتهای متحد آمریکا در خاورمیانه» است. برخی از کشورهای خاورمیانه با نسخهی دیکتاتوری، ثبات مییابند (و متحد آمریکا و غرب میمانند) و برخی با دموکراسی. بنابراین نگاه آمریکا به دموکراسی در ایران نیز برخاسته از همین دیدگاه راهبردی است.
ادامه در بخش سوم (نشانی)
مرسی
پاسخحذف