۱۳۹۰/۱۱/۰۸

حق ارتکاب گناه

برهنه شدن گلشیفته فراهانی، به خودی خود نکته‌ای را پیش کشید؛ اینکه آیا مدافعان آزادی و دموکراسی به مقوله‌ی «حق دگراندیشی و دگرباشی» اعتقاد دارند؟ یا محدوده‌ی آزادی از نگاه آنان تا جایی است که احکام دینی و عرف‌های اخلاقی شکسته نشود؟ آشکار است که آزادی تنها آزادی سیاسی نیست. آزادی اجتماعی هم هست. آزادی فقط در مرام و مسلک سیاسی نیست. در اسلوب و سبک زندگی اجتماعی و فردی هم هست. جامعه‌ای که بر اساس آزادی بنا گردد، به صورت خودکار، حقی به نام خطا کردن و یا در معنایی وسیع‌تر «حق ناحق بودن» را به رسمیت شناخته است.

این انتظار کاملاً نامعقولی است که عده‌ای گمان کنند در فضایی آزاد، همه‌ی مردمان به مرام سیاسی و سبک اجتماعی آنها گرایش پیدا خواهند کرد و هرگز گِرد آنچه از نظر آنان نادرست پنداشته می‌شود، نخواهند گشت. پیش‌فرض آزادانه زیستن این است که یک انسان حق دارد با وجود تمام نشانه‌های آشکار حق و حقیقت، به سوی آنچه ناحق (از نگاه ما یا حتی از نگاه خود) می‌بیند، گام بردارد. چنین انسانی را نباید به خاطر دگراندیشی و دگرباشی مؤاخذه و از آن بالاتر مجازات کرد.

حقوق مدرن، بر اساس تفکیک دین از دولت، خارج ساختن دولت از سیطره‌ی بی‌چون و چرا و مطلق دین، متعهد نبودن دولت نسبت به اجرای مو به موی احکام دین و بی‌طرفی وسواس‌گونه دولت نسبت به همه‌ی دین‌باوران و بی‌دینان بنا شده است. حاصل چنین زیربنایی، «تفکیک جرم از گناه» و «اخلاق از قانون» است. در واقع قانون آنچنان نوشته و اجرا می‌شود که حق دگراندیشی و دگرباشی انسان‌ها رعایت شود. انسان‌ها مجازند کاری غیراخلاقی یا گناه‌آلود (از نظر دین یا از نگاه جامعه) انجام دهند، مادامی که مصلحت عمومی جامعه را به خطر نیندازند (حدود و نحوه‌ی اجرا را ریز قانون معین می‌کند). چنین انسان‌هایی ممکن است از سوی دین‌ورزان محکوم و از طرف فرهنگ مسلط جامعه مطرود شوند. باکی نیست! اما این نفی و طرد نبایستی کار را به مؤاخذه و بازخواست و داغ و درفش و بند و زندان و ستاندن جان بکشاند.
دین‌باوران و بی‌دینان بایستی بیاموزند در عین اعتقاد به خطا بودن دیگری، با صبر و مدارا در کنار یکدیگر به سر برده و «حق زندگی کردن» و «حق متفاوت بودن» را برای طرف دیگر قائل باشند، حتی اگر رفتار یکی از نگاه دیگری، ارتکاب بالاترین گناه‌ها باشد. این موضوعی است که امروز در تماس فرهنگ‌های مختلف با یکدیگر نیز رخ نموده است:

«امروز در بعضی کشورهای غربی، مسلمان‌ها که به حد اقلیت‌هایی بزرگ – در مواردی، بزرگ‌ترین اقلیت – رسیده‌اند، می‌کوشند با استناد به اصل آزادی‌های فردی و تکثر فرهنگ‌ها، خود را در احوال شخصیه‌ای مانند شیوه‌ی لباس پوشیدن و روابط درون خانواده، از شمول قوانین کشور میزبان معاف کنند. در پاسخ به خواست آنها، استدلال می‌شود که در نظام قوانین لائیک، مفاهیم «جرم و گناه» و «اخلاق و قانون» منفک از یکدیگرند.
در ایران، زمانی نوشیدن الکل گناه بود، اما جرم نبود؛ و کشیدن تریاک در ملأ عام نیز مباح بود. بعدها عمل دوم در ملأ عام جرم شناخته شد. امروز عمل اول، هم جرم و هم گناه است. دومی گناه نیست، اما در ملأ عام جرم است. در عربستان هر دو عمل همواره هم جرم و هم گناه بوده است. در سال‌هایی که در ایران بیمارستان برپا می‌شد، شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه‌ی علمیه‌ی قم، در پاسخ به استفتاها نظر داد که گرچه نوشیدن الکل، فعل حرام است، الکل در تماس با بدن به منظورهای طبی، نجس نیست.» (ظلم، جهل و برزخیان زمین؛ محمد قائد؛ تهران؛ طرح نو؛ ۱۳۸۹؛ ص ۱۰۶)

پی‌نوشت از حلقه‌ی وبلاگی گفت‌وگو:
- به بهانه‌ی برهنگی گلشیفته (نشانی)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!