انسانی که رفتار سیاسیاش را بر اساس «واکنش دشمن» تنظیم میکند، به فردی «تحریکپذیر» و «قابل پیشبینی» تبدیل خواهد شد. او در انجام یک کار یا خودداری از انجام آن، به رضایت و شادمانی یا نارضایتی و ناشادی دشمن، نظر دارد. برآشفتگی دشمن، در نزد او، نشانهای است که او کار «درست» را انجام داده است. و برعکس، ابراز رضایت دشمن، او را به این نتیجه میرساند که کاری که انجام داده، «نادرست» بوده است؛ زیرا باعث تحسین دشمن شده است. [۱]
چنین انسانی با سادهانگاری به دشمن خود نگاه کرده و با فرمول سادهی بالا دربارهی «واکنش دشمن» قضاوت میکند. اتفاقی که خیلی از اوقات میافتد این است: همان «دشمن»، با استفاده از همین نقطهی ضعف، این انسان دشمنستیز را به آلت دست و ابزار پیشبرد برنامهی خود تبدیل میکند!
مرحوم آیتالله حسن مدرس در پایان عمر در شهر کاشمر در تبعید به سر میبُرد. یکی از علما برای تجدید دیدار با مرحوم مدرس به آن شهر سفر میکند. مدرس، در ضمن گپ و گفت با او با حالتی فکورانه و مغبون و غمزده میگوید: «چیزی را میخواهم بگویم که تا کنون به کسی نگفتهام! تمام عمر گمان میکردم ضدانگلیسی هستم. فکر میکردم تمام کارهایم بر ضد منافع و خواستهای انگلیس بوده است. اما حالا که خوب نگاه میکنم میبینم نتایج بیشتر رفتارها و موضعگیریهای سیاسی من، در انتها به نفع انگلیس تمام شده است! من نگاه میکردم ببینم خواست انگلیس چیست؛ برعکس همان را دنبال میکردم! یا نگاه میکردم که انگلیس با چه چیزی مخالف است، تحقق همان را پیگیری میکردم!»
آن عالم به مدرس میگوید: «حالا که این را گفتی، بگذار من هم چیزی را که تا حالا نگفته بودم، بگویم! من در تمام عمر گمان میکردم تو عامل انگلیس هستی! چون میدیدم رفتارها و موضعگیریهایت باعث اتفاقهایی میشود که در نهایت دقیقاً منافع انگلیس تأمین شود...!»
پینوشت:
۱- البته گروهی هم هستند که با «واکنش دشمن» رندانه برخورد میکنند. اگر دشمن، لب به تحسین و تمجید «آنها» بگشاید، آن را «اعتراف دشمن» به «پیروزی و پیشرفت» خود تعبیر میکنند؛ اما اگر همان دشمن، نکتهای مثبت را اما این بار دربارهی رقیب سیاسیشان بر زبان براند، همین را ملاک «نادرست بودن» آن عمل و حتی «خیانتکار بودن» رقیب سیاسی خود جلوه میدهند! این دسته، از آنان که شرحشان رفت باهوشتر و البته ناجوانمردتر هستند!
چنین انسانی با سادهانگاری به دشمن خود نگاه کرده و با فرمول سادهی بالا دربارهی «واکنش دشمن» قضاوت میکند. اتفاقی که خیلی از اوقات میافتد این است: همان «دشمن»، با استفاده از همین نقطهی ضعف، این انسان دشمنستیز را به آلت دست و ابزار پیشبرد برنامهی خود تبدیل میکند!
مرحوم آیتالله حسن مدرس در پایان عمر در شهر کاشمر در تبعید به سر میبُرد. یکی از علما برای تجدید دیدار با مرحوم مدرس به آن شهر سفر میکند. مدرس، در ضمن گپ و گفت با او با حالتی فکورانه و مغبون و غمزده میگوید: «چیزی را میخواهم بگویم که تا کنون به کسی نگفتهام! تمام عمر گمان میکردم ضدانگلیسی هستم. فکر میکردم تمام کارهایم بر ضد منافع و خواستهای انگلیس بوده است. اما حالا که خوب نگاه میکنم میبینم نتایج بیشتر رفتارها و موضعگیریهای سیاسی من، در انتها به نفع انگلیس تمام شده است! من نگاه میکردم ببینم خواست انگلیس چیست؛ برعکس همان را دنبال میکردم! یا نگاه میکردم که انگلیس با چه چیزی مخالف است، تحقق همان را پیگیری میکردم!»
آن عالم به مدرس میگوید: «حالا که این را گفتی، بگذار من هم چیزی را که تا حالا نگفته بودم، بگویم! من در تمام عمر گمان میکردم تو عامل انگلیس هستی! چون میدیدم رفتارها و موضعگیریهایت باعث اتفاقهایی میشود که در نهایت دقیقاً منافع انگلیس تأمین شود...!»
پینوشت:
۱- البته گروهی هم هستند که با «واکنش دشمن» رندانه برخورد میکنند. اگر دشمن، لب به تحسین و تمجید «آنها» بگشاید، آن را «اعتراف دشمن» به «پیروزی و پیشرفت» خود تعبیر میکنند؛ اما اگر همان دشمن، نکتهای مثبت را اما این بار دربارهی رقیب سیاسیشان بر زبان براند، همین را ملاک «نادرست بودن» آن عمل و حتی «خیانتکار بودن» رقیب سیاسی خود جلوه میدهند! این دسته، از آنان که شرحشان رفت باهوشتر و البته ناجوانمردتر هستند!
99.99 % موافقم !
پاسخحذفعالی بود !!
ممنون !!!
خواهش میکنم.
پاسخحذف:)
سلام
پاسخحذفاگه ميشه لطفا منبع آن سخن مرحوم مدرس را بنويسيد. ممنون.
این حرف را از یک منبع موثق و مطمئن شنیدهام. اما به جز این، آن را در جایی هم خواندهام که هر چه گشتم نتوانستم پیدایش کنم.
پاسخحذف