۱. سید محمدباقر شفتی (مشهور به سیدِ شفتی) به دعوت فتحعلیشاه قاجار از نجف به ایران آمده و در شهر اصفهان اقامت گزیده و در این شهر نامبردار میشود. شایع است که روزی، تاجری که قصد سفری دور و دراز (و به رسم آن روزگار چند ساله) را داشت، پیش او آمده و پولی که سرمایهی عمرش بوده، نزد سید شفتی به امانت میگذارد و با خیال راحت به سفر میرود. چند سالی میگذرد و خبری از تاجر نمیشود. سید شفتی با آن پول، مسجدی بنا میکند و نام خود را هم بر آن مسجد مینهد: «مسجد سید»؛ همان مسجدی که امروز در خیابان مسجد سید اصفهان واقع است.
بازرگان از سفر بازمیگردد و برای بازپسگرفتن پول خود، نزد سید شفتی میرود. وقتی از ماجرا باخبر میشود، به سید شفتی اعتراض میکند که چرا بدون اجازهی او، با پول امانتی، مسجد ساخته و تازه نام خود را هم بر آن نهاده است. اما چه میتوان کرد؟ پول تاجر هزینه شده و «مسجد سید» ساخته شده و راهی هم برای بازگرداندن آن پول وجود ندارد. اگر این روایت درست باشد، «مسجد سید»، «غصبی» است. غصب در شرع به معنای تصرف یا مصرف یک مال یا مِلک بدون رضایت صاحب آن است. طبق احکام شرعی، لباس نمازگزار و زمین محل اقامهی نماز نبایستی غصبی باشد؛ شدت این حکم تا بدانجاست که اگر حتی یک تار نخ لباس نمازگزار هم غصبی باشد، نماز باطل است. شبههی غصبی بودن «مسجد سید» همچنان در میان مردم اصفهان باقی است؛ و هنوز که هنوز است، مؤمنین سنتی اصفهان در این مسجد نماز نمیخوانند.
۲. سفارتخانهی آمریکا در تهران توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام تصرف میشود. آیتالله مهدوی کنی و برخی زعمای جامعهی روحانیت مبارز به دانشجویان پیغام میدهند که زمین سفارت متعلق به دولت آمریکاست و از آنجا که این زمین بدون رضایت مالک آن به تصرف درآمده، این زمین، غصبی است و نماز خواندن در آن جایز نیست. دانشجویان این پیغام را به ریشخند میگیرند. روزگار میگذرد و بسیاری از آن دانشجویان پیرو خط امام به اصلاحطلبان میانهروی نظام تبدیل میشوند، اما همچنان از تصرف سفارت آمریکا دفاع میکنند و آن را ناشی از شرایط انقلابی آن روزگار میخوانند و البته در این میان، آن پیغام را هم به تمسخر میگیرند و طعنه میزنند که آقایان در میان شور انقلابی تصرف لانهی جاسوسی امپریالیست جهانخوار به فکر غصبی بودن زمین آنجا و جایز نبودن اقامهی نماز در آن محل بودند.
۳. یکی از کاربران فیسبوک مینویسد: «اخبار تلویزیون ایران را اتفاقی نگاه میکردم. یکی از آن گزارشهایی پخش میشد که مصاحبهکننده کوشش میکرد کار دانشجویان در ورود به سفارت انگلیس و محل اقامت دپیلماتهای این کشور را درست جلوه دهد. چرا؟ چون انگلیس در ایران خیلی دخالت میکند و از این حرفها. گزارشگر، میکروفون را جلوی مردم گرفته بود و آنها هم میگفتند، بله، کار درستی بوده که ریختند و شکستند و بردند و تازه یکی میگفت چرا دیپلماتها را گروگان نگرفتند... یکدفعه بهتم زد...! سرم داغ شد...! خبرنگار چه کسی بود؟ «آقای شاهسوند». شما این آقا را حتماً به قیافه میشناسید. اما شاید ندانید ایشان تنها بازماندهی تیم ۸ نفره دیپلماتهای ایرانی است که در ۱۷ مرداد سال ۷۷ صحنهی مشابهی را دیده بود: وقتی که نیروهای طالبان پس از فتح مزارشریف، برخلاف تمام قوانین بینالمللی و کنوانسیون وین از دیوار کنسولگری ایران بالا رفتند، درب آهنی را شکستند، همه دیپلماتها را در زیرزمین به صف کردند و همه را به رگبار گلوله بستند. بهانهی طالبان، دخالت ایران در امور افغانستان بود. شاهسوند گلوله خورد، اما خودش را زیر اجساد مخفی کرد و شبانه فرار کرد و به ایران بازگشت. شاهسوند تنها کسی در ایران بود که احساس دیپلماتهای انگلیسی را میفهمید. خودتان فکر کنید ایشان... بیخیال! هنوز بهتزدهام...!»
۴. تصرفکنندگان، وارد محوطهی سفارت انگلیس و باغ قلهک شدهاند. اگر باغ قلهک، استیجاری است و بر سر تصرف آن میان ایران و انگلیس، اختلاف وجود دارد، اما بر سر وضعیت شرعی و عرفی «سفارت انگلیس» هیچ اختلاف نظری وجود ندارد. دانشجویان با خیال راحت در محوطهی چمن سفارت به نماز ایستادهاند و متضرعانه قنوت میخوانند. هیچکس نیست که فتوای آبانماه سال ۵۸ را در گوشششان زمزمه کند که این زمین، متعلق به یک دولت خارجی است و بدون اجازهی مالک، تصرف شده و خودبهخود غصبی است و نماز خواندن در آن جایز نیست. هیچکس نیست که اشغال ۶ روزهی سفارت ایران در لندن توسط مزدوران صدام در سال ۵۹ را که با کشته شدن یکی از دیپلماتهای ایرانی پایان یافت، به آنها یادآور شود. هیچکس نیست که واقعهی مردادماه ۷۷ را برایشان بازگو کند که طالبان هم با همین استدلال از دیوار کنسولگری ایران بالا رفتند و دیپلماتهای ایرانی را به قتل رساندند. هیچکس نیست که به آنها یادآور شود روز خبرنگار در ایران، ۱۷ مرداد است؛ همان روزی که «محمود صارمی» مسؤول دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی در مزارشریف در کنار سایر دیپلماتهای ایرانی در همان کنسولگری ایران، توسط طالبان کشته شد.
بازرگان از سفر بازمیگردد و برای بازپسگرفتن پول خود، نزد سید شفتی میرود. وقتی از ماجرا باخبر میشود، به سید شفتی اعتراض میکند که چرا بدون اجازهی او، با پول امانتی، مسجد ساخته و تازه نام خود را هم بر آن نهاده است. اما چه میتوان کرد؟ پول تاجر هزینه شده و «مسجد سید» ساخته شده و راهی هم برای بازگرداندن آن پول وجود ندارد. اگر این روایت درست باشد، «مسجد سید»، «غصبی» است. غصب در شرع به معنای تصرف یا مصرف یک مال یا مِلک بدون رضایت صاحب آن است. طبق احکام شرعی، لباس نمازگزار و زمین محل اقامهی نماز نبایستی غصبی باشد؛ شدت این حکم تا بدانجاست که اگر حتی یک تار نخ لباس نمازگزار هم غصبی باشد، نماز باطل است. شبههی غصبی بودن «مسجد سید» همچنان در میان مردم اصفهان باقی است؛ و هنوز که هنوز است، مؤمنین سنتی اصفهان در این مسجد نماز نمیخوانند.
۲. سفارتخانهی آمریکا در تهران توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام تصرف میشود. آیتالله مهدوی کنی و برخی زعمای جامعهی روحانیت مبارز به دانشجویان پیغام میدهند که زمین سفارت متعلق به دولت آمریکاست و از آنجا که این زمین بدون رضایت مالک آن به تصرف درآمده، این زمین، غصبی است و نماز خواندن در آن جایز نیست. دانشجویان این پیغام را به ریشخند میگیرند. روزگار میگذرد و بسیاری از آن دانشجویان پیرو خط امام به اصلاحطلبان میانهروی نظام تبدیل میشوند، اما همچنان از تصرف سفارت آمریکا دفاع میکنند و آن را ناشی از شرایط انقلابی آن روزگار میخوانند و البته در این میان، آن پیغام را هم به تمسخر میگیرند و طعنه میزنند که آقایان در میان شور انقلابی تصرف لانهی جاسوسی امپریالیست جهانخوار به فکر غصبی بودن زمین آنجا و جایز نبودن اقامهی نماز در آن محل بودند.
۳. یکی از کاربران فیسبوک مینویسد: «اخبار تلویزیون ایران را اتفاقی نگاه میکردم. یکی از آن گزارشهایی پخش میشد که مصاحبهکننده کوشش میکرد کار دانشجویان در ورود به سفارت انگلیس و محل اقامت دپیلماتهای این کشور را درست جلوه دهد. چرا؟ چون انگلیس در ایران خیلی دخالت میکند و از این حرفها. گزارشگر، میکروفون را جلوی مردم گرفته بود و آنها هم میگفتند، بله، کار درستی بوده که ریختند و شکستند و بردند و تازه یکی میگفت چرا دیپلماتها را گروگان نگرفتند... یکدفعه بهتم زد...! سرم داغ شد...! خبرنگار چه کسی بود؟ «آقای شاهسوند». شما این آقا را حتماً به قیافه میشناسید. اما شاید ندانید ایشان تنها بازماندهی تیم ۸ نفره دیپلماتهای ایرانی است که در ۱۷ مرداد سال ۷۷ صحنهی مشابهی را دیده بود: وقتی که نیروهای طالبان پس از فتح مزارشریف، برخلاف تمام قوانین بینالمللی و کنوانسیون وین از دیوار کنسولگری ایران بالا رفتند، درب آهنی را شکستند، همه دیپلماتها را در زیرزمین به صف کردند و همه را به رگبار گلوله بستند. بهانهی طالبان، دخالت ایران در امور افغانستان بود. شاهسوند گلوله خورد، اما خودش را زیر اجساد مخفی کرد و شبانه فرار کرد و به ایران بازگشت. شاهسوند تنها کسی در ایران بود که احساس دیپلماتهای انگلیسی را میفهمید. خودتان فکر کنید ایشان... بیخیال! هنوز بهتزدهام...!»
۴. تصرفکنندگان، وارد محوطهی سفارت انگلیس و باغ قلهک شدهاند. اگر باغ قلهک، استیجاری است و بر سر تصرف آن میان ایران و انگلیس، اختلاف وجود دارد، اما بر سر وضعیت شرعی و عرفی «سفارت انگلیس» هیچ اختلاف نظری وجود ندارد. دانشجویان با خیال راحت در محوطهی چمن سفارت به نماز ایستادهاند و متضرعانه قنوت میخوانند. هیچکس نیست که فتوای آبانماه سال ۵۸ را در گوشششان زمزمه کند که این زمین، متعلق به یک دولت خارجی است و بدون اجازهی مالک، تصرف شده و خودبهخود غصبی است و نماز خواندن در آن جایز نیست. هیچکس نیست که اشغال ۶ روزهی سفارت ایران در لندن توسط مزدوران صدام در سال ۵۹ را که با کشته شدن یکی از دیپلماتهای ایرانی پایان یافت، به آنها یادآور شود. هیچکس نیست که واقعهی مردادماه ۷۷ را برایشان بازگو کند که طالبان هم با همین استدلال از دیوار کنسولگری ایران بالا رفتند و دیپلماتهای ایرانی را به قتل رساندند. هیچکس نیست که به آنها یادآور شود روز خبرنگار در ایران، ۱۷ مرداد است؛ همان روزی که «محمود صارمی» مسؤول دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی در مزارشریف در کنار سایر دیپلماتهای ایرانی در همان کنسولگری ایران، توسط طالبان کشته شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!