۱۳۹۰/۰۸/۲۱

رؤیایی برای آینده‌ی ایران

رؤیایی روزی را دارم که در پشت سر جایگاه سخنرانی رئیس‌جمهور ایران، هیچ عکسی نباشد جز یک نقشه‌ی بزرگ ایران؛ نقشه‌ای پُر از تصاویر مردان و زنان، دختران و پسران؛ هر کدام با لباس محلی شهر خود. نقشه‌ای که هر کس با نگاه به درونش، خویش را در آن بیابد. فرقی نکند پیر باشد یا جوان، کودک باشد یا بزرگ، دیندار باشد یا بی‌دین؛ هر کس، رد و اثر و نشانه‌ای از خود را در این نقشه ببیند. هیچ مردمی از هیچ استانی، نقشه را خالی از نمادهای معرف خود نبینند.

رئیس‌جمهور پشت به این نقشه بنشیند. اندازه‌ی چهره و قامت نقاشی‌شده‌ی مردمان به اندازه‌ی چهره و قامت رئیس‌جمهور باشد. تصویر رئیس‌جمهور در این تابلوی پس‌زمینه محو و گم شود. صدای رئیس‌جمهور، رسا و شیوا شنیده شود اما اگر کسی خواست صورت رئیس‌جمهور را ببینید، ناچار باشد در این تابلوی پر از صورت مردان و زنان، دقیق شود تا رئیس‌جمهور را در میان این ازدحام پرشکوه، تشخیص دهد.

آرزوی روزی را دارم که در هیچ اداره و مدرسه و نهاد دولتی، هیچ عکسی از زمامداران سیاسی نباشد؛ تنها نقشه‌ی ایران‌زمین باشد که در بلندای هر اتاق و راهرو و سرسرا و تالاری می‌درخشد. آرزوی روزی که ملت ایران این سرود ملی را زمزمه کنند: «...همه با یک نام و نشان، به تفاوت هر رنگ و زبان...»

آرزوی روزی که در دو سوی جایگاهی که فرمانده‌ی کل نیروهای مسلح ایران می‌ایستد، دو نقشه‌ی بزرگ ایران باشد. در سمت راست، همان نقشه‌ی بزرگ ایران که در هر نقطه‌اش، نقشی از مردان و زنان محلی، نقاشی شده است. و در سمت چپ، نقشه‌ی بزرگ ایران که جز خاک و کوه و آب و مرز و عوارض طبیعی زمین، هیچ نشانی نداشته باشد. گردان‌های نیروهای مسلح، با رژه به نزدیک جایگاه برسند. پا بکوبند و از جلوی تابلوی اول با غرور و افتخار عبور کنند؛ هر سربازی، نام و نشان خود را در آن نقشه بیابد. در حالی که سلام نظامی می‌دهد از جلوی جایگاه و زیر قامت بلند فرماندهان نیروهای مسلح ایران‌زمین بگذرد و به تابلوی دوم برسد. همان که نقشه‌ی ایران است، ایرانی که فقط ایران است و نشانی از ایرانی نیست؛ از جلوی این تابلو نیز با غرور و افتخار بگذرد. پا بکوبد و فریاد بزند: جاویدان... ایران!

۱ نظر:

  1. مسعود فوق العاده عالی بود....
    واقعا لذت بردم چون حرف دل خودمو تو قلمت دیدم...
    عالی بود

    پاسخحذف

لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!