+ گاهی فکر میکنم خداوند برای چه هدفی «من» را خلق کرده است؟!
- واقعاً فکر میکنی خداوند با هدف و منظور خاصی، «تو» را خلق کرده است؟
+ خب البته!
- یعنی فکر میکنی خداوند از پیش، به گونهای حوادث و اتفاقها را مدیریت و راهبری کرده که منجر به تولد «تو» بشود؟
+ خب البته!
ـ پس یعنی خداوند زمینهی آشنایی پدر و مادر تو را فراهم کرده، زمان همخوابگی آنها را برنامهریزی کرده، فرآیند آزاد شدن اسپرم و تخمک را چنان مدیریت کرده که اسپرم معینی با تخمک مشخصی ترکیب شده و نطفهی شخص «تو» شکل بگیرد. بله؟
+ چه میخواهی بگویی؟
- اینکه اگر اینچنین است پس علت این همه احتمال و تصادف و اتفاق در فرآیند منجر به تولد یک انسان چیست و آیا اگر نتیجهی نهایی از پیش معین شده است، وجود موقعیتهایی پر از احتمال و تصادف، عبث نخواهد بود؟ فرآیند آشنایی پدر و مادر تو یک اتفاق است؛ زمان ازدواج و همخوابگی منجر به بارداری مادر تو یک اتفاق است؛ اینکه کدام اسپرم با کدام تخمک ترکیب شود یک اتفاق است؛ همهی این اتفاقها میتوانست روی ندهد! یا میتوانست به گونهای دیگر روی دهد! آن وقت دیگر شخص «تو» وجود نمیداشتی! و به جایت فرد دیگری نشسته و مشغول تحلیل بود! البته به شرطی که پدر و مادرت از ابزار جلوگیری از بارداری استفاده نمیکردند! وگرنه با وجود همهی این اتفاقات، اگر پدر و مادرت از آخرین مرحلهی این فرآیند که بارداری است جلوگیری میکردند یا در این کار مداومت به خرج میدانند، حتی با وقوع ازدواج، باز هم «تو» وجود نمیداشتی!
+ خب یعنی هیچ ارادهای برای خلقت شخص «من» وجود نداشته است؟
- ببین! خداوند ساز و کار تولید مثل را در هر زن و مرد سالمی قرار داده است. «اگر» آن زن و مرد از این ساز و کار استفاده کنند، یعنی ازدواج کنند یا ارتباط جنسی برقرار کنند و در ضمن ممانعتی هم در راه حاملگی ایجاد نکنند، در نتیجهی پردهی آخر سناریو که رقابت میلیونها اسپرم و هزاران تخمک است، اتفاق خواهد افتاد. در این رقابت، نطفهای شکل خواهد گرفت که حاصل رسیدن یکی از اسپرمها و یکی از تخمکها به خط پایان است. آن نطفه به یک انسان تبدیل خواهد شد. اگر اسپرم دیگری یا تخمک دیگری به خط پایان برسد، نطفهی دیگری شکل میگیرد و انسان دیگری بهوجود میآید؛ یعنی یک فرآیند کاملاً رقابتی و کاملاً تصادفی و پیشبینیناپذیر.
+ پس برنامهای ازلی برای تولد شخص «من» نبوده؟ هدف معینی از خلقت شخص «من» وجود نداشته است؟
- خب نه! یک مرد و زن به صورت اتفاقی با یکدیگر آشنا شدهاند که اکنون پدر و مادر تو هستند. حاصل رابطهی جنسی این دو، باز هم به صورت اتفاقی، نطفهی شخص تو شده است. ممکن بود پدر یا مادر تو هرگز ازدواج نکنند، یا با یکدیگر ازدواج نکنند، یا مانع بچهدار شدنشان شوند یا ...؛ آنوقت هم اصولاً «توئی» وجود نمیداشتی که اینطور در فکر فرو بروی که هدف خداوند از آفرینش شخص تو چه بوده است؟! یا در این پندار فرو بروی که آیا خداوند، هدف ویژهای از آفرینش من در ذهن داشته یا مثلاً قرار بوده من بر روی کرهی زمین کار مخصوصی انجام دهم؟ آیا فلان ... آیا بهمان ...!
خلاصه «تو» همینجوری اتفاقی وارد این دنیا شدهای! دنبال دلیل و هدفی غائی برای علت وجود داشتن خودت نگرد...! تنها نکته این است که خداوند با علم بیانتهای خود، از نتیجهی نهایی این اتفاقها و تصادفها و احتمالها مطلع بوده و بنابراین میدانسته در نهایت، «تو» به دنیا خواهی آمد. اما در مسیری که به تولد تو منجر شده، نقش راهبری و مدیریت نداشته و دخالتی نکرده است.
- واقعاً فکر میکنی خداوند با هدف و منظور خاصی، «تو» را خلق کرده است؟
+ خب البته!
- یعنی فکر میکنی خداوند از پیش، به گونهای حوادث و اتفاقها را مدیریت و راهبری کرده که منجر به تولد «تو» بشود؟
+ خب البته!
ـ پس یعنی خداوند زمینهی آشنایی پدر و مادر تو را فراهم کرده، زمان همخوابگی آنها را برنامهریزی کرده، فرآیند آزاد شدن اسپرم و تخمک را چنان مدیریت کرده که اسپرم معینی با تخمک مشخصی ترکیب شده و نطفهی شخص «تو» شکل بگیرد. بله؟
+ چه میخواهی بگویی؟
- اینکه اگر اینچنین است پس علت این همه احتمال و تصادف و اتفاق در فرآیند منجر به تولد یک انسان چیست و آیا اگر نتیجهی نهایی از پیش معین شده است، وجود موقعیتهایی پر از احتمال و تصادف، عبث نخواهد بود؟ فرآیند آشنایی پدر و مادر تو یک اتفاق است؛ زمان ازدواج و همخوابگی منجر به بارداری مادر تو یک اتفاق است؛ اینکه کدام اسپرم با کدام تخمک ترکیب شود یک اتفاق است؛ همهی این اتفاقها میتوانست روی ندهد! یا میتوانست به گونهای دیگر روی دهد! آن وقت دیگر شخص «تو» وجود نمیداشتی! و به جایت فرد دیگری نشسته و مشغول تحلیل بود! البته به شرطی که پدر و مادرت از ابزار جلوگیری از بارداری استفاده نمیکردند! وگرنه با وجود همهی این اتفاقات، اگر پدر و مادرت از آخرین مرحلهی این فرآیند که بارداری است جلوگیری میکردند یا در این کار مداومت به خرج میدانند، حتی با وقوع ازدواج، باز هم «تو» وجود نمیداشتی!
+ خب یعنی هیچ ارادهای برای خلقت شخص «من» وجود نداشته است؟
- ببین! خداوند ساز و کار تولید مثل را در هر زن و مرد سالمی قرار داده است. «اگر» آن زن و مرد از این ساز و کار استفاده کنند، یعنی ازدواج کنند یا ارتباط جنسی برقرار کنند و در ضمن ممانعتی هم در راه حاملگی ایجاد نکنند، در نتیجهی پردهی آخر سناریو که رقابت میلیونها اسپرم و هزاران تخمک است، اتفاق خواهد افتاد. در این رقابت، نطفهای شکل خواهد گرفت که حاصل رسیدن یکی از اسپرمها و یکی از تخمکها به خط پایان است. آن نطفه به یک انسان تبدیل خواهد شد. اگر اسپرم دیگری یا تخمک دیگری به خط پایان برسد، نطفهی دیگری شکل میگیرد و انسان دیگری بهوجود میآید؛ یعنی یک فرآیند کاملاً رقابتی و کاملاً تصادفی و پیشبینیناپذیر.
+ پس برنامهای ازلی برای تولد شخص «من» نبوده؟ هدف معینی از خلقت شخص «من» وجود نداشته است؟
- خب نه! یک مرد و زن به صورت اتفاقی با یکدیگر آشنا شدهاند که اکنون پدر و مادر تو هستند. حاصل رابطهی جنسی این دو، باز هم به صورت اتفاقی، نطفهی شخص تو شده است. ممکن بود پدر یا مادر تو هرگز ازدواج نکنند، یا با یکدیگر ازدواج نکنند، یا مانع بچهدار شدنشان شوند یا ...؛ آنوقت هم اصولاً «توئی» وجود نمیداشتی که اینطور در فکر فرو بروی که هدف خداوند از آفرینش شخص تو چه بوده است؟! یا در این پندار فرو بروی که آیا خداوند، هدف ویژهای از آفرینش من در ذهن داشته یا مثلاً قرار بوده من بر روی کرهی زمین کار مخصوصی انجام دهم؟ آیا فلان ... آیا بهمان ...!
خلاصه «تو» همینجوری اتفاقی وارد این دنیا شدهای! دنبال دلیل و هدفی غائی برای علت وجود داشتن خودت نگرد...! تنها نکته این است که خداوند با علم بیانتهای خود، از نتیجهی نهایی این اتفاقها و تصادفها و احتمالها مطلع بوده و بنابراین میدانسته در نهایت، «تو» به دنیا خواهی آمد. اما در مسیری که به تولد تو منجر شده، نقش راهبری و مدیریت نداشته و دخالتی نکرده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!