تلویزیون فارسیزبان بیبیسی، برنامهای تهیه و پخش کرده و نام آن را "مستند" گذاشته است. مهدی جامی، نقدی بر این برنامه نوشته و پارسا صائبی نیز در یادداشتی کوشیده است زوایای دیگری از ماجرا را روشن کند. مانی.ب نیز در یادداشتی به این موضوع پرداخته است. محور این سه نوشته، پدید آمدن یک نقطهی عطف در رویکرد بیبیسی و بریتانیا نسبت به ایران است. من علاقهای برای ورود به این موضوع ندارم، اما صرفاً برای روشنتر شدن صحنه، به ماجرایی که ۶ سال پیش اتفاق افتاد، اشاره میکنم.
۶ سال پیش، مقالهای از مهدی خلجی در سایت بیبیسی منتشر و به دنبال آن، سایت فارسی بیبیسی که تا آن زمان از تیغ فیلترینگ در امان مانده بود، فیلتر شد. یادداشتی را که در همان زمان در این مورد نوشتم، بازنشر میکنم:
«من پیش از این به مهدی خلجی دربارهی دیدگاه مسؤولان و تصمیمگیران ایرانی نسبت به مقالهاش هشدار داده بودم. به فاصلهی یكی-دو روز پس از هشدار من، سایت بیبیسی در كل ایران مسدود شد. شك نداشتم موضوع انسداد سایت بیبیسی با رایزنی میان دو طرف حل خواهد شد. طبیعی هم هست كه در هنگام رایزنی، كوتاه آمدن از موضع قبلی یا تغییر جهت، یكی از لوازم بازگشایی سایت خواهد بود. امروز دیدم كه مقالهی تازهی مهدی خلجی در بیبیسی با همان موضوع پیشین به نتیجهای متفاوت منتهی شده است (پاراگرافهای آخر دو مقاله را به دقت مقایسه كنید). این بدان معنیست كه مشكل بیبیسی در حال حل شدن است. به هر حال، دنیای سیاست است و اقتضاهای پیدا و نهانش!»
اما ماجرا چه بود؟
همان زمان که مقالهی مهدی خلجی در سایت بیبیسی منتشر شده بود، شبی مهمان منزل یکی از نزدیکان نظام بودم. او از من دربارهی مقاله پرسید. پرسش اصلی او این بود: آیا این مقاله به معنی تغییر رویکرد بیبیسی و بریتانیا نسبت به ایران است؟ او توضیح داد که در مقالهی مزبور، کل نیروهای فعال در صحنهی سیاست ایران (منظورش نیروهای درون نظام بود) همه یککاسه فرض شده است. گویی همهی این نیروها در یک کِشتی نشستهاند و عملاً تفاوت ماهوی میان آنها وجود ندارد و رویکرد مطلوب، بایستی کنار گذاشته شدن این "کل یکپارچه" و جایگزینی یک "کل" دیگر به جای آنها باشد. به معنای دیگر، تفاوتی میان اصلاحطلب و اصولگرا وجود ندارد زیرا همهی آنها زیر گفتمان درونی "نظام جمهوری اسلامی" قرار میگیرند. او به صراحت اضافه کرد که مماشات در برابر سایت فارسی بیبیسی کافی است و این سایت هم بایستی فیلتر شود. (در آن زمان، مدتی بود موج فیلترینگ سایتها و وبلاگها برخاسته بود. با اینکه بسیاری از سایتها و وبلاگها، قربانی این موج شده بودند، اما در کمال تعجب، سایت بیبیسی هنوز در دسترس بود.)
همان شب مقاله را خواندم و بلافاصله تماس گرفتم و به او گفتم با تحلیلی که از مقاله دارد، موافق هستم. فردای آن روز در چت از مهدی خلجی سؤال کردم آیا این مقاله، نشانهای از رویکرد جدید بیبیسی و بریتانیا به ایران است؟ او پاسخ داد که نه! و اضافه کرد که این مقاله، "نظر شخصی" اوست که در سایت بیبیسی منتشر شده است و برای انتشار این مقاله، با نهاد یا فرد خاصی هماهنگ نکرده است!
بدیهی بود که چنین پاسخی، ابداً قابل قبول نبود. سایت بیبیسی، عقبه و وجهه و شأن مشخص و معلومی دارد و انتشار یک مطلب در آن برخلاف سایتهایی نظیر گویانیوز یا روز، "اعلام نظر شخصی" محسوب نمیشود و معنای خاص و ویژهای دارد، حتی اگر در کنار نام نویسنده، عناوینی مثل روزنامهنگار مستقل و پژوهشگر مستقل درج شود. به مهدی خلجی گوشزد کردم که پاسخش قابل پذیرش نیست و در هر حال برداشتی که از این مقاله میشود چیزی جز ادعای اوست. دو روز بعد سایت بیبیسی در سراسر ایران فیلتر شد که این فیلترینگ تا به امروز هم ادامه دارد.
فراز و فرود در روابط بیبیسی و ایران به آن ماجرای ۶ سال پیش و داستان ساخت این برنامهی امروزین محدود نمیشود. در حوادث پس از انتخابات ریاستجمهوری ۸۸، بیبیسی مهمترین رسانهی فارسیزبان بود که به انعکاس روزانهی اخبار تظاهرات و رخدادهای مختلف میپرداخت. اعتماد مردم به این رسانه، اهمیت رویکردش در انعکاس اخبار آن اتفاقها را اهمیتی دوچندان بخشیده بود.
بیبیسی تا حدود یک سال پس از آغاز اعتراضها به نتایج انتخابات ریاستجمهوری ۸۸، در انتشار اخبار و تحلیلها، در کل با معترضان همراه بود. اما با بالا گرفتن اعتراضهای درونحکومتی به رویکرد بیبیسی و تهدید به کاهش و حتی قطع روابط با بریتانیا توسط نمایندگان مجلس، بیبیسی هم فتیله را پایین کشید! این بار نوبت هواداران جنبش سبز بود که به تغییر روال بیبیسی اعتراض کنند. آنها در میانهی یکی از برنامههای خبری زندهی بیبیسی، در پشت ساختمان تجمع کرده و چند بادکنک سبز را به هوا فرستادند. بادکنکهای سبز در میانهی خبرگویی زندهی مُجری، از پنجرهی پشت سر او عبور کردند و بینندگان، شاهد این حرکت اعتراضی بودند. مجری در بخشهای بعدی خبری به این اعتراض سبزها اشاره کرد.
اما با وجود این اعتراض، لحن ملایم بیبیسی نسبت به رخدادهای مربوط به جنبش سبز همچنان ادامه یافت. تا بدانجا که در روزها و ساعاتی که حوادث مهمی در نزاع میان سبزها و مخالفانشان به وقوع میپیوست، بیبیسی با بیاعتنایی از کنار این اخبار گذشت و به معرفی موسیقیهای سنتی کشورهای آمریکایی جنوبی پرداخت! امری که خود به اعتراض گستردهی کاربران اینترنتی در وبلاگستان و شبکههای اجتماعی منجر شد. بیبیسی کوشید با پخش برنامهای خبری دربارهی آن حوادث در ساعتی دیگر، معترضان را تا حدی آرام کند. اما با وجود این دلگرمی به هواداران جنبش سبز، لحن بیبیسی باز هم همچنان ملایم ماند و در کل تغییر دوبارهای نکرد.
اما برنامهی جدیدی که بیبیسی، زیر نام یک مستند ساخته است، آشکارا نشان از یک چرخش رویکرد ریشهای در روابط بیبیسی و بریتانیا (و حتی غرب) با ایران دارد.
۶ سال پیش، مقالهای از مهدی خلجی در سایت بیبیسی منتشر و به دنبال آن، سایت فارسی بیبیسی که تا آن زمان از تیغ فیلترینگ در امان مانده بود، فیلتر شد. یادداشتی را که در همان زمان در این مورد نوشتم، بازنشر میکنم:
«من پیش از این به مهدی خلجی دربارهی دیدگاه مسؤولان و تصمیمگیران ایرانی نسبت به مقالهاش هشدار داده بودم. به فاصلهی یكی-دو روز پس از هشدار من، سایت بیبیسی در كل ایران مسدود شد. شك نداشتم موضوع انسداد سایت بیبیسی با رایزنی میان دو طرف حل خواهد شد. طبیعی هم هست كه در هنگام رایزنی، كوتاه آمدن از موضع قبلی یا تغییر جهت، یكی از لوازم بازگشایی سایت خواهد بود. امروز دیدم كه مقالهی تازهی مهدی خلجی در بیبیسی با همان موضوع پیشین به نتیجهای متفاوت منتهی شده است (پاراگرافهای آخر دو مقاله را به دقت مقایسه كنید). این بدان معنیست كه مشكل بیبیسی در حال حل شدن است. به هر حال، دنیای سیاست است و اقتضاهای پیدا و نهانش!»
اما ماجرا چه بود؟
همان زمان که مقالهی مهدی خلجی در سایت بیبیسی منتشر شده بود، شبی مهمان منزل یکی از نزدیکان نظام بودم. او از من دربارهی مقاله پرسید. پرسش اصلی او این بود: آیا این مقاله به معنی تغییر رویکرد بیبیسی و بریتانیا نسبت به ایران است؟ او توضیح داد که در مقالهی مزبور، کل نیروهای فعال در صحنهی سیاست ایران (منظورش نیروهای درون نظام بود) همه یککاسه فرض شده است. گویی همهی این نیروها در یک کِشتی نشستهاند و عملاً تفاوت ماهوی میان آنها وجود ندارد و رویکرد مطلوب، بایستی کنار گذاشته شدن این "کل یکپارچه" و جایگزینی یک "کل" دیگر به جای آنها باشد. به معنای دیگر، تفاوتی میان اصلاحطلب و اصولگرا وجود ندارد زیرا همهی آنها زیر گفتمان درونی "نظام جمهوری اسلامی" قرار میگیرند. او به صراحت اضافه کرد که مماشات در برابر سایت فارسی بیبیسی کافی است و این سایت هم بایستی فیلتر شود. (در آن زمان، مدتی بود موج فیلترینگ سایتها و وبلاگها برخاسته بود. با اینکه بسیاری از سایتها و وبلاگها، قربانی این موج شده بودند، اما در کمال تعجب، سایت بیبیسی هنوز در دسترس بود.)
همان شب مقاله را خواندم و بلافاصله تماس گرفتم و به او گفتم با تحلیلی که از مقاله دارد، موافق هستم. فردای آن روز در چت از مهدی خلجی سؤال کردم آیا این مقاله، نشانهای از رویکرد جدید بیبیسی و بریتانیا به ایران است؟ او پاسخ داد که نه! و اضافه کرد که این مقاله، "نظر شخصی" اوست که در سایت بیبیسی منتشر شده است و برای انتشار این مقاله، با نهاد یا فرد خاصی هماهنگ نکرده است!
بدیهی بود که چنین پاسخی، ابداً قابل قبول نبود. سایت بیبیسی، عقبه و وجهه و شأن مشخص و معلومی دارد و انتشار یک مطلب در آن برخلاف سایتهایی نظیر گویانیوز یا روز، "اعلام نظر شخصی" محسوب نمیشود و معنای خاص و ویژهای دارد، حتی اگر در کنار نام نویسنده، عناوینی مثل روزنامهنگار مستقل و پژوهشگر مستقل درج شود. به مهدی خلجی گوشزد کردم که پاسخش قابل پذیرش نیست و در هر حال برداشتی که از این مقاله میشود چیزی جز ادعای اوست. دو روز بعد سایت بیبیسی در سراسر ایران فیلتر شد که این فیلترینگ تا به امروز هم ادامه دارد.
فراز و فرود در روابط بیبیسی و ایران به آن ماجرای ۶ سال پیش و داستان ساخت این برنامهی امروزین محدود نمیشود. در حوادث پس از انتخابات ریاستجمهوری ۸۸، بیبیسی مهمترین رسانهی فارسیزبان بود که به انعکاس روزانهی اخبار تظاهرات و رخدادهای مختلف میپرداخت. اعتماد مردم به این رسانه، اهمیت رویکردش در انعکاس اخبار آن اتفاقها را اهمیتی دوچندان بخشیده بود.
بیبیسی تا حدود یک سال پس از آغاز اعتراضها به نتایج انتخابات ریاستجمهوری ۸۸، در انتشار اخبار و تحلیلها، در کل با معترضان همراه بود. اما با بالا گرفتن اعتراضهای درونحکومتی به رویکرد بیبیسی و تهدید به کاهش و حتی قطع روابط با بریتانیا توسط نمایندگان مجلس، بیبیسی هم فتیله را پایین کشید! این بار نوبت هواداران جنبش سبز بود که به تغییر روال بیبیسی اعتراض کنند. آنها در میانهی یکی از برنامههای خبری زندهی بیبیسی، در پشت ساختمان تجمع کرده و چند بادکنک سبز را به هوا فرستادند. بادکنکهای سبز در میانهی خبرگویی زندهی مُجری، از پنجرهی پشت سر او عبور کردند و بینندگان، شاهد این حرکت اعتراضی بودند. مجری در بخشهای بعدی خبری به این اعتراض سبزها اشاره کرد.
اما با وجود این اعتراض، لحن ملایم بیبیسی نسبت به رخدادهای مربوط به جنبش سبز همچنان ادامه یافت. تا بدانجا که در روزها و ساعاتی که حوادث مهمی در نزاع میان سبزها و مخالفانشان به وقوع میپیوست، بیبیسی با بیاعتنایی از کنار این اخبار گذشت و به معرفی موسیقیهای سنتی کشورهای آمریکایی جنوبی پرداخت! امری که خود به اعتراض گستردهی کاربران اینترنتی در وبلاگستان و شبکههای اجتماعی منجر شد. بیبیسی کوشید با پخش برنامهای خبری دربارهی آن حوادث در ساعتی دیگر، معترضان را تا حدی آرام کند. اما با وجود این دلگرمی به هواداران جنبش سبز، لحن بیبیسی باز هم همچنان ملایم ماند و در کل تغییر دوبارهای نکرد.
اما برنامهی جدیدی که بیبیسی، زیر نام یک مستند ساخته است، آشکارا نشان از یک چرخش رویکرد ریشهای در روابط بیبیسی و بریتانیا (و حتی غرب) با ایران دارد.
خب که چی؟
پاسخحذف