موضوع "رکود وبلاگستان" تیتر اغلب نوشتههایی است که در این سالها در توصیف وبلاگستان فارسی نگاشته شده است. ماجرا از انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۴ شروع شد که وبلاگستان فارسی، یکپارچه به حمایت از دکتر مصطفی معین برخاست اما با شکستی نامنتظره مواجه شد و در پی شکست دوم برای برکشاندن هاشمی رفسنجانی، به لاک سکوت و یأس و انزوا خزید. در تمام این سالها اما بودند وبلاگنویسانی که به نوشتن ادامه دادند. از آن جالبتر، وبلاگنویسانی بودند که در همین سالهای رکود وبلاگستان، پا بدین عرصه نهادند و خیلی زود از سرآمدن وبلاگستان شدند و در زمرهی پُرمراجعهترین وبلاگها قرار گرفتند. نگاهی به درونمایهی این دو گروه از وبلاگها (بهویژه گروه دوم) میتواند نکات مفیدی را دربارهی "رکود وبلاگستان" برای ما روشن سازد.
ناچارم برای بررسی آنان که تسلیم روند "رکود وبلاگستان" نشدند، چند وبلاگ قدیمیتر که از پیش از سال ۸۴ مینوشتند و نیز چند وبلاگ را که در سالهای پس از ۸۴ متولد شدند مثال بزنم. برای گروه اول، حامد قدوسی، ف.م.سخن، راز سر به مُهر و زیتون و برای گروه دوم مجمع دیوانگان و ایمایان مثالهای خوبی هستند.
حامد قدوسی، اقتصاد میخواند. زمینهی اصلی وبلاگش نیز مطالب اقتصادی و اجتماعی و فُرم نوشتههایش یادداشتگونه است. گاهی هم از حال و هواهای شخصی خود در دانشگاه و محل تحصیل و در جمع دوستان مینویسد. ف.م.سخن، وبنگار و طنزنویس پُرکار و دیرینهی وبلاگستان است. زمینهی اصلی وبلاگش، مطالب سیاسی، اجتماعی، تاریخی، ادبی و طنز است. راز سر به مُهر، نوشتههای محمد معینی است. زمینهی اصلی این وبلاگ، سیاسی است. حجم عمدهی مطالب وبلاگ، نقل پاراگرافی از یک کتاب یا فیلم یا خبر به همراه تکجملههایی تحلیلی یا تلنگرگونه از نویسندهی وبلاگ در تکمیل پاراگرافِ نقلشده است. زیتون، نوشتههای یک زن ساکن کرج است. زمینهی این وبلاگ، سیاسی، اجتماعی و شخصی است. فُرم نوشتارها خاطرهگوییهای یادداشتگونه با زمینهی تقریباً همیشگی طنز است.
مجمع دیوانگان، نوشتههای آرمان امیری، یک مهندس مکانیک ساکن تهران است. زمینهی اصلی وبلاگ، سیاسی است اما مطالب اجتماعی، معرفی کتاب و موسیقی و فیلم و روزانههای شخصی نیز در میان نوشتههای این وبلاگ جای دارند. ایمایان نیز مثل مجمع دیوانگان، زمینهی اصلی سیاسی دارد. اما در این وبلاگ به مطالب دینی، اجتماعی، فلسفی و نقد فیلم و کتاب نیز پرداخته میشود. نویسندهی وبلاگ، اهل مطالعه و تحقیق و تحلیل و از سِلک سنتگرایان است. و درست از همین موضع، به نقد سیاستهای جاری در کشور میپردازد.
وجوه مشترک این وبلاگها را میتوان در چند محور خلاصه کرد:
۱) انسجام فکری نویسنده؛ همهی این نویسندگان از انسجام فکری و یک نظام ذهنی همساز برخوردارند و از آن مهمتر در سالهای نوشتن، دچار دگرگونیهای عمیق فکری نشدهاند:
حامد قدوسی، اقتصاد خوانده و به فلسفه علاقهمند است. در اقتصاد، لیبرالمسلک و مدافع بازار آزاد و در فلسفه، دوستدار فیلسوفان تحلیلی، از جمله مصطفی ملکیان و البته درست مثل او نگران درد و رنج انسانهاست. داوری او دربارهی مرگ "بیژن" نمونهی کاملی از یگانگی نگاه او و ملکیان در موضوع درد و رنج انسانها بود. با این حال، حامد قدوسی در مصطفی ملکیان حل نشده است. یادداشت جسورانهی "ناقد همیشه محبوب" از جملهی نشانههای واقعگرایی، حتی نسبت به درد و رنج انسانها بود.
ف.م.سخن در زُمرهی منتقدان نظام کنونی است و در مطالب سیاسی و طنز همواره سویههای انتقادیاش را باز مینماید. به ادبیات علاقهای فراوان دارد و همواره از نویسندگان بزرگ و پیشکسوتان عرصهی قلم و روزنامهنگاری به نیکی و احترام یاد میکند. در مجادلهها و نزاعها، معمولاً با متانت و تأنی و وقار رفتار میکند و از در غلتیدن به دامان افراط و تفریط بهشدت پرهیز میکند و میکوشد پیوسته در راه میانه گام بردارد.
محمد معینی هم در راز سر به مهر، نگاهی انتقادی به عرصهی سیاست و اجتماع و تاریخ دارد. این نگاه انتقادی و حد و حدود و جلوههایش، خط ثابتی است که در تمامی نوشتههای محمد دنبال میشود. محمد با مهارتی ستودنی، از بخشهای برگزیدهی کتاب و خبر و فیلم و ...، برای بیان سخنش استفاده میکند.
نگاه زیتون به سیاست و اجتماع، نگاه زنی غیر مذهبی و خانوادهدوست و هشیار و منتقد نسبت به محیط پیرامون است. نگاه او نیز در طی این سالها به عرصهی سیاست، منتقدانه و به عرصهی اجتماع، طنز نقادانه بوده است. مثلاً زیتون، زنانی را که ابرو میتراشند و به جای آن، با تتو کردن، ابروهای سربالا ترسیم میکنند، "جن بوداده" لقب داده است!
آرمان امیری هم در مجمع دیوانگان، نگاهی منتقدانه دارد. او از هواداران پُرشور جنبش سبز است و زمینهی بسیاری از مطالب وبلاگ او هم حول همین موضوع میچرخد. او به مردم و پاکی و معصومیتشان، معتقد و خوشبین و نسبت به موفقیت جنبش سبز، امیدوار و گاهی احساساتی و متعصب است.
وقار و سنگینی نویسندهی وبلاگ ایمایان، هم از شکل و شمایل و چیدمان وبلاگ و هم از محتوای مطالب، هویداست. او در قالب پارادایم سنتگرایی به دنیا مینگرد. تمام مطالب وبلاگ او، نظام فکری منسجم او را بازتاب میدهد. اگرچه ساختار فکری او کاملاً آشکار است و پیشبینی نوع واکنش او به رخدادها و حوادث سخت نیست، اما با این حال او هر بار از زاویهای بهنسبت بکر و تازه به موضوع نگاه میکند و در دام تکرار خود گرفتار نمیشود. نوشتههای او نکتهیاب و آموزنده است.
۲) رسیدن به فُرم ثابت نوشتاری و لحن ثابت گفتاری:
اگر در بازهای زمانی به مطالب این وبلاگها دقت کنیم، در مییابیم که همگی از ابتدا (و بعضی در طول زمان) به فُرم ثابتی از نوشتار و لحن ثابتی از گفتار رسیدهاند. مثلاً نوشتههای حامد قدوسی یادداشتگونه است. لحن نوشتهها نیز متناسب با محتوای یادداشت، یا خبری-تحلیلی یا روایت اول شخص است. ف.م.سخن نیز در فرم و لحن نوشتار به روال ثابتی رسیده است که در دو نوع نوشتههای او (یادداشتها و کشکولهای هفتگی) کاملاً نمایان است. فُرم و لحن ثابت یادداشتهای معمولاً یک پاراگرافی راز سر به مهر نیز با یک نگاه کوتاه به صفحهی اول وبلاگ او مشخص است. زیتون هم در قالب یادداشتهای خاطرهگویانه به بیان نظرات خود میپردازد. نوشتههای آرمان امیری را میتوان در چند دستهی کلی جا داد: مقالات و یادداشتهای تحلیلی، کوتاهنوشتها و روزنوشتها، معرفی فیلم و کتاب و موسیقی؛ نثر آرمان، روان و لحنش صمیمانه و صریح و در بیشتر مواقع فاخر است. وبلاگ ایمایان هم از نظر فاخری نثر و دستهبندی مطالب شبیه مجمع دیوانگان است با این تفاوت که تمام نوشتههای ایمایان، مخلوق خود اوست اما در مجمع دیوانگان، یادداشتنویسان مهمان نیز حضور دارند.
دقت در دستهبندی نوشتههای وبلاگهای ایمایان و مجمع دیوانگان و ف.م.سخن، نشان میدهد که معنای فُرم ثابت نوشتاری و لحن ثابت گفتاری، محدود شدن در یک شکل ثابت از نوشتار و گفتار نیست. وبلاگنویس میتواند چندین نوع نوشته را در وبلاگ خود عرضه کند و در هر کدام، مستقلاً به ثبات شکل و محتوا برسد. مهم، عرضهی همزمان هر چند نوع نوشته و رعایت نسبت آنها در یک بازهی زمانی است. آفت بزرگ این است که وبلاگنویس، به جای تغییر تدریجی سبک نوشتار خود و یا وارد کردن سبکهای جدید در کنار سبک قدیمیتر، بهیکباره روش جاری خود را ترک گوید و سبک جدیدی را در پیش بگیرد و ناگهان حال و هوای وبلاگ خود را تغییر دهد.
۳) منظمنویسی:
منظمنویسی، شاید مهمترین ویژگی یک وبلاگ باشد. مراجعهکنندهای که برای نخستین بار به یک وبلاگ وارد میشود، با یک نگاه گذرا به صفحهی اول وبلاگ، میتواند بفهمد این وبلاگ هر چند روز یکبار بهروز میشود. این امر در کنار دلنشین بودن محتوای مطالب برای مراجعهکننده، دو عامل کلیدی هستند که مراجعهکننده را به خوانندهی دائمی وبلاگ تبدیل میکند. اگر به تمامی وبلاگهای پیشگفته نگاه کنیم، نظم انتشار مطالب را در آنها میبینیم: کاملاً معلوم است که حامد قدوسی، هر یکی دو روز یک بار، یادداشت مینویسد. ف.م.سخن هم همینطور. تازه کشکول هفتگی او گواه این است که فاصلهی ننوشتنهای او از یک هفته بیشتر نخواهد شد. راز سر به مهر، تقریباً هر روز، مطلبی تازه دارد. فاصلهی نوشتههای زیتون هم پیش از این چند روزه بود اما از بعد از انتخابات نامنظم شده و به گمان من بخشی از خوانندگان ثابتش را از دست داده است. مجمع دیوانگان هم تقریباً هر روز (و گاهی روزی چند بار!) بهروز میشود و خواننده میتواند مطمئن باشد که هر روز که به این وبلاگ مراجعه کند با مطلبی تازه مواجه خواهد شد. فواصل انتشار مطلب در وبلاگ ایمایان هم حداکثر سه چهار روزه است.
۴) امید:
امید، نه تنها کلیدواژهی وبلاگنویسی که شعلهی گرمابخش و فروزان زندگی هر انسانی است. تمامی این نویسندگان، با تمام فراز و فرودهای این سالها، امید خود را به آینده و اعتقاد خود به حتی اندکی تأثیرگذاری را از دست ندادهاند و به خود قبولاندهاند که باید بنویسند یا بهتر است که بنویسند یا نوشتن به ننوشتن، برتری دارد؛ آنها در این سالها، به بیماری «خب این را هم بنویسم که چی؟» دچار نشدهاند و همچنان نوشتهاند و نوشتهاند؛ محمود دولتآبادی در کتاب «نون نوشتن» به همین موضوع اشاره میکند: «کدام نویسنده است که در طول عمر نویسندگیاش با این پرسش که «چرا مینویسم؟» مواجه نشده باشد؟ و کدام نویسنده است که در پی این پرسش، دست از نوشتن کشیده باشد؟!»
تمامی این ۴ ویژگی که در بالا تشریح شد، یک تصویر پیشبینیپذیر از شکل و محتوای مطالب وبلاگ و بازهی انتشار آنها در مراجعهکننده پدید میآورد؛ یک "افق انتظار معین" از کلیت وبلاگ که کاربر را به "انتخاب" وبلاگ برای مراجعهی دوباره و منظم و نیز "غافلگیر نشدن" و "مغبون نشدن" در هر بار مراجعه، مجاب میکند و این نکتهای کلیدی در تداوم وبلاگنویسی این دوستان و پُرمراجعه بودن وبلاگهای آنهاست.
ویژگیهای دیگری هم هست که وبلاگی را پُرمراجعه و پُرخواننده میکند: مستعار بودن نام ف.م.سخن و در نتیجه باز بودن دست او برای قلم زدن و نقد کردن و طنزپردازی، زن بودن نویسندهی وبلاگ زیتون که برای اکثریت کاربران کنجکاو و فضول ایرانی نکتهای کلیدی است، پرچمداری مجمع دیوانگان و ایمایان در جریانی از کاربران که به آیندهی جنبش سبز امیدوارند یا در مواقعی آن را تنها امید باقیماندهی خود میدانند، کوتاهنویسی راز سر به مُهر و استفاده از کوتاهنویسی به عنوان یکی از قالبهای عرضهی مطلب توسط مجمع دیوانگان و ایمایان.
سخن به درازا کشید. در پارهی سوم با استناد به همین ویژگیها به رکود وبلاگ پیام ایرانیان خواهم پرداخت.
ناچارم برای بررسی آنان که تسلیم روند "رکود وبلاگستان" نشدند، چند وبلاگ قدیمیتر که از پیش از سال ۸۴ مینوشتند و نیز چند وبلاگ را که در سالهای پس از ۸۴ متولد شدند مثال بزنم. برای گروه اول، حامد قدوسی، ف.م.سخن، راز سر به مُهر و زیتون و برای گروه دوم مجمع دیوانگان و ایمایان مثالهای خوبی هستند.
حامد قدوسی، اقتصاد میخواند. زمینهی اصلی وبلاگش نیز مطالب اقتصادی و اجتماعی و فُرم نوشتههایش یادداشتگونه است. گاهی هم از حال و هواهای شخصی خود در دانشگاه و محل تحصیل و در جمع دوستان مینویسد. ف.م.سخن، وبنگار و طنزنویس پُرکار و دیرینهی وبلاگستان است. زمینهی اصلی وبلاگش، مطالب سیاسی، اجتماعی، تاریخی، ادبی و طنز است. راز سر به مُهر، نوشتههای محمد معینی است. زمینهی اصلی این وبلاگ، سیاسی است. حجم عمدهی مطالب وبلاگ، نقل پاراگرافی از یک کتاب یا فیلم یا خبر به همراه تکجملههایی تحلیلی یا تلنگرگونه از نویسندهی وبلاگ در تکمیل پاراگرافِ نقلشده است. زیتون، نوشتههای یک زن ساکن کرج است. زمینهی این وبلاگ، سیاسی، اجتماعی و شخصی است. فُرم نوشتارها خاطرهگوییهای یادداشتگونه با زمینهی تقریباً همیشگی طنز است.
مجمع دیوانگان، نوشتههای آرمان امیری، یک مهندس مکانیک ساکن تهران است. زمینهی اصلی وبلاگ، سیاسی است اما مطالب اجتماعی، معرفی کتاب و موسیقی و فیلم و روزانههای شخصی نیز در میان نوشتههای این وبلاگ جای دارند. ایمایان نیز مثل مجمع دیوانگان، زمینهی اصلی سیاسی دارد. اما در این وبلاگ به مطالب دینی، اجتماعی، فلسفی و نقد فیلم و کتاب نیز پرداخته میشود. نویسندهی وبلاگ، اهل مطالعه و تحقیق و تحلیل و از سِلک سنتگرایان است. و درست از همین موضع، به نقد سیاستهای جاری در کشور میپردازد.
وجوه مشترک این وبلاگها را میتوان در چند محور خلاصه کرد:
۱) انسجام فکری نویسنده؛ همهی این نویسندگان از انسجام فکری و یک نظام ذهنی همساز برخوردارند و از آن مهمتر در سالهای نوشتن، دچار دگرگونیهای عمیق فکری نشدهاند:
حامد قدوسی، اقتصاد خوانده و به فلسفه علاقهمند است. در اقتصاد، لیبرالمسلک و مدافع بازار آزاد و در فلسفه، دوستدار فیلسوفان تحلیلی، از جمله مصطفی ملکیان و البته درست مثل او نگران درد و رنج انسانهاست. داوری او دربارهی مرگ "بیژن" نمونهی کاملی از یگانگی نگاه او و ملکیان در موضوع درد و رنج انسانها بود. با این حال، حامد قدوسی در مصطفی ملکیان حل نشده است. یادداشت جسورانهی "ناقد همیشه محبوب" از جملهی نشانههای واقعگرایی، حتی نسبت به درد و رنج انسانها بود.
ف.م.سخن در زُمرهی منتقدان نظام کنونی است و در مطالب سیاسی و طنز همواره سویههای انتقادیاش را باز مینماید. به ادبیات علاقهای فراوان دارد و همواره از نویسندگان بزرگ و پیشکسوتان عرصهی قلم و روزنامهنگاری به نیکی و احترام یاد میکند. در مجادلهها و نزاعها، معمولاً با متانت و تأنی و وقار رفتار میکند و از در غلتیدن به دامان افراط و تفریط بهشدت پرهیز میکند و میکوشد پیوسته در راه میانه گام بردارد.
محمد معینی هم در راز سر به مهر، نگاهی انتقادی به عرصهی سیاست و اجتماع و تاریخ دارد. این نگاه انتقادی و حد و حدود و جلوههایش، خط ثابتی است که در تمامی نوشتههای محمد دنبال میشود. محمد با مهارتی ستودنی، از بخشهای برگزیدهی کتاب و خبر و فیلم و ...، برای بیان سخنش استفاده میکند.
نگاه زیتون به سیاست و اجتماع، نگاه زنی غیر مذهبی و خانوادهدوست و هشیار و منتقد نسبت به محیط پیرامون است. نگاه او نیز در طی این سالها به عرصهی سیاست، منتقدانه و به عرصهی اجتماع، طنز نقادانه بوده است. مثلاً زیتون، زنانی را که ابرو میتراشند و به جای آن، با تتو کردن، ابروهای سربالا ترسیم میکنند، "جن بوداده" لقب داده است!
آرمان امیری هم در مجمع دیوانگان، نگاهی منتقدانه دارد. او از هواداران پُرشور جنبش سبز است و زمینهی بسیاری از مطالب وبلاگ او هم حول همین موضوع میچرخد. او به مردم و پاکی و معصومیتشان، معتقد و خوشبین و نسبت به موفقیت جنبش سبز، امیدوار و گاهی احساساتی و متعصب است.
وقار و سنگینی نویسندهی وبلاگ ایمایان، هم از شکل و شمایل و چیدمان وبلاگ و هم از محتوای مطالب، هویداست. او در قالب پارادایم سنتگرایی به دنیا مینگرد. تمام مطالب وبلاگ او، نظام فکری منسجم او را بازتاب میدهد. اگرچه ساختار فکری او کاملاً آشکار است و پیشبینی نوع واکنش او به رخدادها و حوادث سخت نیست، اما با این حال او هر بار از زاویهای بهنسبت بکر و تازه به موضوع نگاه میکند و در دام تکرار خود گرفتار نمیشود. نوشتههای او نکتهیاب و آموزنده است.
۲) رسیدن به فُرم ثابت نوشتاری و لحن ثابت گفتاری:
اگر در بازهای زمانی به مطالب این وبلاگها دقت کنیم، در مییابیم که همگی از ابتدا (و بعضی در طول زمان) به فُرم ثابتی از نوشتار و لحن ثابتی از گفتار رسیدهاند. مثلاً نوشتههای حامد قدوسی یادداشتگونه است. لحن نوشتهها نیز متناسب با محتوای یادداشت، یا خبری-تحلیلی یا روایت اول شخص است. ف.م.سخن نیز در فرم و لحن نوشتار به روال ثابتی رسیده است که در دو نوع نوشتههای او (یادداشتها و کشکولهای هفتگی) کاملاً نمایان است. فُرم و لحن ثابت یادداشتهای معمولاً یک پاراگرافی راز سر به مهر نیز با یک نگاه کوتاه به صفحهی اول وبلاگ او مشخص است. زیتون هم در قالب یادداشتهای خاطرهگویانه به بیان نظرات خود میپردازد. نوشتههای آرمان امیری را میتوان در چند دستهی کلی جا داد: مقالات و یادداشتهای تحلیلی، کوتاهنوشتها و روزنوشتها، معرفی فیلم و کتاب و موسیقی؛ نثر آرمان، روان و لحنش صمیمانه و صریح و در بیشتر مواقع فاخر است. وبلاگ ایمایان هم از نظر فاخری نثر و دستهبندی مطالب شبیه مجمع دیوانگان است با این تفاوت که تمام نوشتههای ایمایان، مخلوق خود اوست اما در مجمع دیوانگان، یادداشتنویسان مهمان نیز حضور دارند.
دقت در دستهبندی نوشتههای وبلاگهای ایمایان و مجمع دیوانگان و ف.م.سخن، نشان میدهد که معنای فُرم ثابت نوشتاری و لحن ثابت گفتاری، محدود شدن در یک شکل ثابت از نوشتار و گفتار نیست. وبلاگنویس میتواند چندین نوع نوشته را در وبلاگ خود عرضه کند و در هر کدام، مستقلاً به ثبات شکل و محتوا برسد. مهم، عرضهی همزمان هر چند نوع نوشته و رعایت نسبت آنها در یک بازهی زمانی است. آفت بزرگ این است که وبلاگنویس، به جای تغییر تدریجی سبک نوشتار خود و یا وارد کردن سبکهای جدید در کنار سبک قدیمیتر، بهیکباره روش جاری خود را ترک گوید و سبک جدیدی را در پیش بگیرد و ناگهان حال و هوای وبلاگ خود را تغییر دهد.
۳) منظمنویسی:
منظمنویسی، شاید مهمترین ویژگی یک وبلاگ باشد. مراجعهکنندهای که برای نخستین بار به یک وبلاگ وارد میشود، با یک نگاه گذرا به صفحهی اول وبلاگ، میتواند بفهمد این وبلاگ هر چند روز یکبار بهروز میشود. این امر در کنار دلنشین بودن محتوای مطالب برای مراجعهکننده، دو عامل کلیدی هستند که مراجعهکننده را به خوانندهی دائمی وبلاگ تبدیل میکند. اگر به تمامی وبلاگهای پیشگفته نگاه کنیم، نظم انتشار مطالب را در آنها میبینیم: کاملاً معلوم است که حامد قدوسی، هر یکی دو روز یک بار، یادداشت مینویسد. ف.م.سخن هم همینطور. تازه کشکول هفتگی او گواه این است که فاصلهی ننوشتنهای او از یک هفته بیشتر نخواهد شد. راز سر به مهر، تقریباً هر روز، مطلبی تازه دارد. فاصلهی نوشتههای زیتون هم پیش از این چند روزه بود اما از بعد از انتخابات نامنظم شده و به گمان من بخشی از خوانندگان ثابتش را از دست داده است. مجمع دیوانگان هم تقریباً هر روز (و گاهی روزی چند بار!) بهروز میشود و خواننده میتواند مطمئن باشد که هر روز که به این وبلاگ مراجعه کند با مطلبی تازه مواجه خواهد شد. فواصل انتشار مطلب در وبلاگ ایمایان هم حداکثر سه چهار روزه است.
۴) امید:
امید، نه تنها کلیدواژهی وبلاگنویسی که شعلهی گرمابخش و فروزان زندگی هر انسانی است. تمامی این نویسندگان، با تمام فراز و فرودهای این سالها، امید خود را به آینده و اعتقاد خود به حتی اندکی تأثیرگذاری را از دست ندادهاند و به خود قبولاندهاند که باید بنویسند یا بهتر است که بنویسند یا نوشتن به ننوشتن، برتری دارد؛ آنها در این سالها، به بیماری «خب این را هم بنویسم که چی؟» دچار نشدهاند و همچنان نوشتهاند و نوشتهاند؛ محمود دولتآبادی در کتاب «نون نوشتن» به همین موضوع اشاره میکند: «کدام نویسنده است که در طول عمر نویسندگیاش با این پرسش که «چرا مینویسم؟» مواجه نشده باشد؟ و کدام نویسنده است که در پی این پرسش، دست از نوشتن کشیده باشد؟!»
تمامی این ۴ ویژگی که در بالا تشریح شد، یک تصویر پیشبینیپذیر از شکل و محتوای مطالب وبلاگ و بازهی انتشار آنها در مراجعهکننده پدید میآورد؛ یک "افق انتظار معین" از کلیت وبلاگ که کاربر را به "انتخاب" وبلاگ برای مراجعهی دوباره و منظم و نیز "غافلگیر نشدن" و "مغبون نشدن" در هر بار مراجعه، مجاب میکند و این نکتهای کلیدی در تداوم وبلاگنویسی این دوستان و پُرمراجعه بودن وبلاگهای آنهاست.
ویژگیهای دیگری هم هست که وبلاگی را پُرمراجعه و پُرخواننده میکند: مستعار بودن نام ف.م.سخن و در نتیجه باز بودن دست او برای قلم زدن و نقد کردن و طنزپردازی، زن بودن نویسندهی وبلاگ زیتون که برای اکثریت کاربران کنجکاو و فضول ایرانی نکتهای کلیدی است، پرچمداری مجمع دیوانگان و ایمایان در جریانی از کاربران که به آیندهی جنبش سبز امیدوارند یا در مواقعی آن را تنها امید باقیماندهی خود میدانند، کوتاهنویسی راز سر به مُهر و استفاده از کوتاهنویسی به عنوان یکی از قالبهای عرضهی مطلب توسط مجمع دیوانگان و ایمایان.
سخن به درازا کشید. در پارهی سوم با استناد به همین ویژگیها به رکود وبلاگ پیام ایرانیان خواهم پرداخت.
سلام
پاسخحذفبد نبود با توجه به شلاق خوردن خانم سمیه توحیدی از وبلاگ قدیمی او هم یادی می کردید
http://smto.ir/
از نظرتان ممنونام.
پاسخحذفقصد من از این یادداشت، بررسی موضوع رکود وبلاگستان بود. وبلاگ خانم توحیدلو اگرچه قدیمی است اما بهدلیل کمتر فعال بودن در سالهای اخیر، مثال مناسبی برای این یادداشت نبود.
بدیهی است نیت این یادداشت، اشاره به وبلاگنویسان قدیمی یا موضوع شلاق خوردن نویسندهی یک وبلاگ هم نبوده است.