دنیای درونی آدمها درست مثل شهرهاست. شهری با خیابان و کوچه و بنبست و گذر و موزه و پارک و دانشگاه و ....
آدمها به همدیگر که میرسند، به دنیای درونی یکدیگر وارد میشوند؛ به شهرهای وجودی یکدیگر گام میگذارند. در خیابانها و کوچههای وجود یکدیگر قدم میزنند. به کوچههای فرعی و بنبستها سرک میکشند. در بلوارهای اصلی پرسه میزنند. روی نیمکتهای پارک مینشینند و مناظر اطراف را تماشا میکنند. وارد دانشگاه میشوند و در کتابخانه گشتی میزنند. وارد موزه میشوند و نگاهی کنجکاوانه به گذاشته میاندازند.
شهر وجود برخی آدمها، سر و ساده است؛ یک خیابان اصلی دارد و یکی دو کوچهی فرعی کوتاه. در عرض چند دقیقه یا چند روز میتوان تمام طول و عرض خیابانها و کوچهها را پیمود و کل شهر را از نظر گذراند.
شهر وجود برخی آدمها، اندکی پیچیدهتر است؛ سه چهار خیابان بیشتر دارد و چند تایی کوچهی فرعی و پیچ-در-پیچ که گز کردن و زوایای نادیدهاش را کشف کردن، هفتهای بیشتر طول میکشد.
شهر وجود برخی آدمها اما حسابی پیچیده است. خیابانهای طولانی و پهن و پر از انواع و اقسام پاساژ و مغازه و مرکز خرید و رستوران و هزاران کوچهی فرعی و انواع و اقسام پارکها و فضاهای سبز و زوایای جالب و جذاب که در پیچاپیچ گوشهها و کنجهای این شهر درندشت، انتظار غافلگیری تو را میکشند. گردش در چنین شهری به این زودیها انسان را خسته نمیکند. هر روز چیز تازهای منتظر انسان است. از نظر گذراندن چنین شهری مدتها طول میکشد. تازه شهر وجود این آدمها به همین ابعاد کنونی هم بسنده نمیکند و هر روز از گوشه و زاویهای گسترش مییابد و تکهای نامکشوف و جذاب بر عظمت دلربای این شهر افزوده میشود.
آدمها در نگاه نخست به شهرهای وجودی یکدیگر، همدیگر را "دوستداشتنی" مییابند. جذابیت شهرهای وجودی آدمهاست که آنها را جذب یکدیگر میکند. اما این کشش و دوستداشتنی بودن، همواره نمیپاید.
جذبهی شهرهای سر و ساده، خیلی زود در نگاه گردشگر از دست میرود، مگر اینکه او هم انسانی ساده و قانع و به دور از پیچیدگیهای معمول باشد. جذابیت شهرهایی که پیچیدهترند، بیشتر طول میکشد. اما هر چقدر هم شهری پیچیده و درندشت باشد، بالأخره دیر یا زود بهتمامی کشف خواهد شد. آنچه چنین شهری را همواره جذاب و خواستنی و دوستداشتنی میسازد، گسترش شهر و افزودن زوایایی جدید و کشفناشده است که مسافر کنجکاو را همواره در لذتی ناگهانی و نامنتظره، غرق سازد.
ما هر چقدر هم در نگاه نخستین دوستداشتنی بنماییم، اگر همچنان بیهیچ تغییر و دگرگونی درجا بزنیم، بالأخره روزی تکراری و کسلکننده خواهیم شد. ما به گسترش هر روزهی شهر وجودمان سخت نیازمندیم! به افزودن به تواناییها و هنرها و مهارتهایمان! ما شاید دوستداشتنی باشیم! اما باید بکوشیم دوستداشتنی باقی بمانیم!
آدمها به همدیگر که میرسند، به دنیای درونی یکدیگر وارد میشوند؛ به شهرهای وجودی یکدیگر گام میگذارند. در خیابانها و کوچههای وجود یکدیگر قدم میزنند. به کوچههای فرعی و بنبستها سرک میکشند. در بلوارهای اصلی پرسه میزنند. روی نیمکتهای پارک مینشینند و مناظر اطراف را تماشا میکنند. وارد دانشگاه میشوند و در کتابخانه گشتی میزنند. وارد موزه میشوند و نگاهی کنجکاوانه به گذاشته میاندازند.
شهر وجود برخی آدمها، سر و ساده است؛ یک خیابان اصلی دارد و یکی دو کوچهی فرعی کوتاه. در عرض چند دقیقه یا چند روز میتوان تمام طول و عرض خیابانها و کوچهها را پیمود و کل شهر را از نظر گذراند.
شهر وجود برخی آدمها، اندکی پیچیدهتر است؛ سه چهار خیابان بیشتر دارد و چند تایی کوچهی فرعی و پیچ-در-پیچ که گز کردن و زوایای نادیدهاش را کشف کردن، هفتهای بیشتر طول میکشد.
شهر وجود برخی آدمها اما حسابی پیچیده است. خیابانهای طولانی و پهن و پر از انواع و اقسام پاساژ و مغازه و مرکز خرید و رستوران و هزاران کوچهی فرعی و انواع و اقسام پارکها و فضاهای سبز و زوایای جالب و جذاب که در پیچاپیچ گوشهها و کنجهای این شهر درندشت، انتظار غافلگیری تو را میکشند. گردش در چنین شهری به این زودیها انسان را خسته نمیکند. هر روز چیز تازهای منتظر انسان است. از نظر گذراندن چنین شهری مدتها طول میکشد. تازه شهر وجود این آدمها به همین ابعاد کنونی هم بسنده نمیکند و هر روز از گوشه و زاویهای گسترش مییابد و تکهای نامکشوف و جذاب بر عظمت دلربای این شهر افزوده میشود.
آدمها در نگاه نخست به شهرهای وجودی یکدیگر، همدیگر را "دوستداشتنی" مییابند. جذابیت شهرهای وجودی آدمهاست که آنها را جذب یکدیگر میکند. اما این کشش و دوستداشتنی بودن، همواره نمیپاید.
جذبهی شهرهای سر و ساده، خیلی زود در نگاه گردشگر از دست میرود، مگر اینکه او هم انسانی ساده و قانع و به دور از پیچیدگیهای معمول باشد. جذابیت شهرهایی که پیچیدهترند، بیشتر طول میکشد. اما هر چقدر هم شهری پیچیده و درندشت باشد، بالأخره دیر یا زود بهتمامی کشف خواهد شد. آنچه چنین شهری را همواره جذاب و خواستنی و دوستداشتنی میسازد، گسترش شهر و افزودن زوایایی جدید و کشفناشده است که مسافر کنجکاو را همواره در لذتی ناگهانی و نامنتظره، غرق سازد.
ما هر چقدر هم در نگاه نخستین دوستداشتنی بنماییم، اگر همچنان بیهیچ تغییر و دگرگونی درجا بزنیم، بالأخره روزی تکراری و کسلکننده خواهیم شد. ما به گسترش هر روزهی شهر وجودمان سخت نیازمندیم! به افزودن به تواناییها و هنرها و مهارتهایمان! ما شاید دوستداشتنی باشیم! اما باید بکوشیم دوستداشتنی باقی بمانیم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!