۱۳۹۰/۰۵/۲۰

آدم‌ها می‌آیند اما ...

آدم‌ها می‌آیند
دفتر زندگی‌ات را ورق می‌زنند
یک ورق... دو ورق... سه ورق
گاهی ورق زدن را ادامه می‌دهند
گاهی دفتر را آرام گوشه‌ای می‌گذارند و می‌روند
اما امان از وقتی که ناگاه دفتر باز شده را به هم بکوبند
جای انگشتان‌شان روی دفتر باقی می‌ماند
و گرد و غبار برخاسته به هوا نیز
راه نفس بسته می‌شود
هوا برای تنفس کم می‌آید
چشمان قرمز شده گواه جای انگشتان و گرد و غبار معلق در هواست...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!