روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
آن همه ناز و تنعم که خزان میفرمود
عاقبت در قدم باد "بهار" آخر شد
شُکر ایزد که به اقبال کلهگوشهٔ گل
نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد
صبح امید که بُد معتکف پرده غیب
گو برون آی که کار شب تار آخر شد
آن پریشانی شبهای دراز و غم دل
همه در سایهٔ گیسوی نگار آخر شد
باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز
قصه غصه که در دولت یار آخر شد
ساقیا لطف نمودی قدحت پُرمی باد
که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد
در شمار اَر چه نیاورد کسی حافظ را
شکر کان محنت بیحد و شمار آخر شد
پینوشت:
هر کلامی که در شرح این عکس نوشته شود، بخشی از عمق معنایی آن را مغفول خواهد گذاشت؛ پس به احترام گرد آمدن تمام معانی "شور زندگی" در برابر این عکس تاریخی، سکوت میکنم.
● عکس از امید ایرانمهر