یادداشتی که دربارهی قصاص اسیدپاش نوشته بودم با چند انتقاد مواجه شد:
۱- انتقاد: تحقیقات متعدد نشان داده است که مجازات قصاص، هیچ تأثیری در کاهش جرائم و خشونتها نداشته است.
پاسخ: این انتقاد، استدلال نیست؛ ادعایی بیپشتوانه و ثابتنشده است که از فرط تکرار و تکرار و تکرار، به عنوان امری "بدیهی" و "ثابتشده" و "استدلالگونه" جا افتاده است. تنها زمانی میتوان چنین استدلالی را طرح کرد که طی یک بررسی علمی، مؤلفههای مُحرک و بازدارندهی جرمی نظیر قتل یا اسیدپاشی که مجازات قصاص را در پی دارد، مشخص کنید. سپس حکم قصاص (یا اعدام) را لغو کنید و ضمن ثابت نگاه داشتن تمام یا بیشتر آن مؤلفهها (چه محرک و چه بازدارنده)، میزان وقوع جرم و جنایت را بسنجید. اگر نتایج این آزمایش و تحقیق علمی، نشان از عدم تغییر میزان خشونت باشد، آن هنگام میتوان از لغو این مجازات سخن گفت. چنین بررسی علمیای تا کنون در ایران انجام نشده است. تحقیقاتی هم که در خارج از ایران انجام شده یا تأثیر بازدارندهی قصاص (اعدام) را اثبات کردهاند (!) یا در نهایت به این نتیجه رسیدهاند که هنوز نمیتوان چارچوب تحلیلی "دقیقی" برای سنجش موضوع تعریف کرد و به کار بست. (نشانی)
وقوع پدیدههای اجتماعی، همواره ناشی از برآیند عوامل و مؤلفههای گوناگون هستند. هیچ پدیدهی اجتماعی، تکعاملی نیست. مثلاً ممکن است در یک فاصلهی زمانی، شکافهای طبقاتی یا قومی یا جنسیتی یا مرکز/ پیرامون و احساس تبعیض ناشی از آنها با چنان سرعتی رشد کند که در مجموع میزان جرم و جنایت و خشونت افزایش یابد. در واقع سرعت رشد این عوامل محرک از میزان قدرت بازدارندگی مجازات قصاص، پیشی بگیرد. در این حالت، نمیتوان ادعا کرد با اینکه مجازات قصاص در متن قانون وجود داشته و اجرا میشود، باز هم میزان جرم و جنایت نه تنها کاهش نیافته که افزایش یافته است! این معنایی جز غفلت از کلان دیدن همهی مؤلفههای مؤثر و تن دادن به یک بررسی علمی در یک جامعهی پیچیدهی امروزی نیست.
۲- انتقاد: مخالفان مجازات قصاص اسیدپاش، مخالف اِعمال هر گونه خشونت در مورد او نیستند؛ انتقاد بر سر میزان و نحوهی اعمال این خشونت است. چرا این خشونت، "قصاص" انتخاب میشود؟ آیا زندان، مجازاتی مناسبتر نیست؟
پاسخ: یکی از مهمترین عوامل در ارتکاب یک جرم، هزینهی قانونی انجام آن است. در ایران امروز، اگر فردی قصد انتقام گرفتن از فرد دیگری را داشته باشد، نخستین انتخاب او، قتل فرد مورد نظر نیست. یکی از مهمترین دلایل، این است که ارتکاب چنین جرمی، مجازات اعدام را در پی خواهد داشت و انسانها چون معمولاً جان خود را دوست دارند، از چنین مجازاتی میهراسند و به همین دلیل، دست به قتل فرد دیگری نمیزنند. البته ممکن است فرد مورد نظر، راههای مختلف قانونی یا شرعی یا عرفی یا حتی غیر قانونی دیگر را بپیماید و وقتی به نتیجه نرسید، با ارتکاب قتل، دست به انتقامگیری بزند. همین امر، آشکارا، تأثیر سایر عوامل محرک و بازدارنده (به جز عامل قصاص) را در وقوع یک جنایت، نشان میدهد.
در هر حال، در محاسبهی هزینه انجام جرمی نظیر قتل یا اسیدپاشی، کدام عامل بازدارندگی بیشتری دارد، زندان یا قصاص؟ آشکار است که وقتی شعلهی انتقام در وجود کسی زبانه کشید، اگر هزینهی آن چیزی در حد زندان باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که فرد حاضر به قبول چنین تاوانی شود. زندان در مقابل نابودی زندگی یک انسان دیگر (چه به صورت قتل و چه اسیدپاشی) در قاموس انتقامگیری، هزینهی بالایی نیست. زندانی، زندانی است اما زنده است و زندگی میکند. زندان اگر حبس ابد نباشد، در هر حال روزی به پایان میرسد و اگر حبس ابد هم باشد، انعطافپذیری روح و جسم انسانها، آنها را با شرایط جدید تا حد زیادی سازگار خواهد کرد. هیچکدام از این شرایط، تناسبی با جرم قتل یا اسیدپاشی که نابودی کامل زندگی یک انسان و زجر و درد دائمی اوست، ندارد. از این گذشته، اکثر افراد تجربهای از رنج زندان ندارند؛ اما رنج پایان زندگی (اعدام) یا معلولیت دائمی (قصاص اسیدپاشی) را میتوانند تا حدود زیادی درک کرده و بر اساس آن، انتخاب انتقامجویانهی خود را تغییر دهند. بدیهی است که مجازاتی که "ملموستر" و "عینیتر" و "قابل درکتر" باشد، تأثیر بیشتری خواهد داشت. قصاص با سطح فرهنگ متوسط مردمان امروز ایران، یکی از مهمترین راههای ملموس کردن و عینی کردن یک مجازات است.
۳- انتقاد: میترسیم با اجرای مجازات قصاص، روزی برسد که اکثر مردم، دست و پا و چشم و انگشت و ناخن نداشته باشند!
پاسخ: این انتقاد، حقیقتی در خود نهفته دارد؛ اینکه انسانها، منفعتطلب و زیادهخواه و در پی ارضای انواع و اقسام غرایز خود هستند و در این راه از انجام خشونت هم ابایی ندارند. چون جمعیت انسانها زیاد و ناگزیر، احتمال ارتکاب جرائم توسط آنان هم بالاست، پس اگر مجازات قصاص اِعمال شود، روزی خواهد رسید که اکثر مردم، معلول خواهند بود! درست است که انسانها ذاتاً زیادهخواه و مایل به تجاوز به حقوق دیگران هستند، اما اکثریت آنها از "عقل محاسبهگری" برخوردارند که با محاسبهی هزینه-فایدهی انجام یک جرم، عملاً از انجام آن سر باز میزند. مثال روشن آن کشور عربستان است که مجازات دزدی را قطع دست سارق معین کرده است. مردم عربستان هم مثل ما انسان و در نتیجه فزونخواه و منفعتطلباند. اما آیا با وجود چنین قانون سفت و سختی، باز هم اغلب آنها دست به دزدی میزنند؟ اگر اینچنین بود که اکنون باید بیشتر مردم عربستان، فقط یک دست داشته باشند!
۴- انتقاد: چطور از اجرای مجازات قصاص دفاع میکنید اما در مورد تفاضل دیهای که قربانی بایستی به مجرم بپردازد (بهدلیل تفاوت میزان دیه زن و مرد در اسلام و در قوانین جزائی ایران) سکوت میکنید؟
پاسخ: دفاع من از اجرای قصاص، بر اساس "تأثیر بازدارنده" این مجازات صورت میگیرد نه دفاع از "حکم اسلام". این دفاعی بروندینی است نه دروندینی. اگر قصاص در قوانین جزائی نبود، باز هم از لزوم اِعمال چنین مجازاتی به دلیل "تأثیر بازدارنده" آن دفاع میکردم. این موضعی، کارکردگرایانه است، نه موضعی مذهبی و از سر دغدغه نسبت به اجرای تمام و کمال همهی احکام اسلام. اکنون که قصاص در قوانین جزائی ایران، وجود دارد، به دلیل نقش مثبت و بازدارندهاش باید از آن سود جست. بدیهی است میتوان همزمان به وجود تبعیض در میزان دیه مرد و زن هم معترض بود و در نقد این قانون، مطلب نوشت و اعتراض کرد و برای تغییر یا لغوش، کوشش نمود.
۵- انتقاد: قصاص، نمیتواند جرم و جنایت را ریشهکن کند.
پاسخ: مگر مدافعان قصاص چنین ادعایی داشتهاند؟ و یا اصولاً مگر نفس وجود مجازات در جوامع، مدعی ریشهکن کردن تمام و کمال جرم و جنایت بوده است؟ انسانها، همواره در طول تاریخ بشر زیادهخواه و منفعتطلب و متمایل به تجاوز به حقوق همنوعان خود برای رسیدن به هدف بودهاند. این ویژگی ذاتی و مشترک تمامی انسانها در طول تاریخ است. این ویژگیها تا کنون تغییر نکرده، اما به مدد وجود حکومت و قانون، مهار شده است. پس تا انسان بر روی این کرهی خاکی زندگی میکند، فزونخواهی و منفعتطلبی و تجاوز به حقوق دیگران و جرم و جنایت و خشونت وجود خواهد داشت. رسالت قانون و مجازات و فرهنگسازی و آموزش، مهار این غرایز و کاهش احتمال ارتکاب جرم است نه ریشهکن کردن جرم و جنایت. مجازاتها اصولاً ادعا و تواناییای برای ریشهکن کردن همیشگی جرم و جنایت نداشته و ندارند.
البته همیشه انسانهایی بودهاند که گمان کردهاند میتوانند از چنگال قانون بگریزند (و در مواقعی هم واقعاً میگریزند) اما اغلب انسانها با عقل محاسبهگرشان در برابر سد قانون، سر فرود میآورند و تسلیم میشوند و فزونخواهی خود را لگام میزنند.
۶- انتقاد: در غرب که مهد پیشرفت و تمدن مدرن است، مجازات قصاص یا اعدام انجام نمیگیرد بنابراین چنین مجازاتی نباید در ایران صورت گیرد؛ ما باید از تجارب غرب بیاموزیم و نتایج بهدست آمدهی آنان را در ایران بهکار بندیم.
پاسخ: اول اینکه نه غرب یک کلیت یکپارچه و یکدست و بیتمایز است و نه نوع واکنش کشورهای غربی به انواع و اقسام جرم. در خود کشور آمریکا که هر ایالت، دامنهی مشخصی از اختیارات در تعیین و اِعمال انواع قوانین و مجازاتها دارد، در برخی ایالات، مجازات اعدام اجرا میشود و در برخی دیگر چنین مجازاتی لغو شده است. نظام سیاسی آمریکا البته ایالتی است اما خود مثال خوبی است که حتی واکنش استانهای یک کشور نسبت به یک جرم میتواند تا چه حد متناقض باشد. یک مجازات میتواند در یک کشور یا منطقهی جغرافیایی با شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی، مفید و بازدارنده و در جایی دیگر مضر و محرک باشد. قانون، امری جهانشمول و لزوماً قابل تسری نیست. موفقیت هر قانون، ربطی تامّ و تمام با مؤلفههای زیست اجتماعی یک کشور، استان یا منطقه دارد. مثلاً اتهام اجبار یک فرد به برقراری رابطهی جنسی، همانقدر در نظر حکومت و افکار عمومی کشور آمریکا مذموم و مطرود و نفرتانگیز است که اتهام جاسوسی در کشورهایی مثل ایران. طبیعی است که در این وضعیت، نوع مواجههی حکومت و قانون و افکار عمومی با این جرائم، بسیار متفاوت خواهد بود.
۷- انتقاد: کسی که مدافع اجرای قصاص باشد، مناسب دوستی نیست! باید از او هراسید چون خشونتطلب است!
پاسخ: پیشفرض چنین انتقادی این است که قصاص، خشونتورزی است، بنابراین فرد مدافع حکم قصاص، در زندگی فردی نیز به دنبال خشونتورزی است! به گمانم مغالطهای از این روشنتر و نتیجهگیریای از این نادرستتر نمیشود داشت. من در یادداشت پیشین، دربارهی تفاوت خشونت ناموجه یک فرد در ارتکاب یک جنایت و خشونت موجه و مشروع قربانی و حکومت در مجازات آن فرد توضیح دادم. کافی است با نگاهی کلان و جامع، به حق و حقوق یک انسان در مقام یک دوست، همکار، خانواده، قوم و خویش یا عضوی از اجتماع، نگاه کنیم و این انتظار نابهجا را کنار بگذاریم که یک انسان در برابر ضایع کردن عامدانهی یکی از حقوق خود (مثلاً داشتن دو چشم برای دیدن جهان) کوتاه آمده و از مجازات قصاص بگذرد. این چک سفید امضاء در عدم قصاص جنایتکار، جز به جسور شدن مجرمان بالقوه منجر نخواهد شد.
۸- انتقاد: اِعمال مجازات قصاص، به دور باطل خشونت میانجامد.
پاسخ: بر اساس کدام استناد و شاهد و بررسی علمی و نمونهی تاریخی؟ مثال اول مدافعان این انتقاد، تقابل گروههای مسلح مخالف نظام در ابتدای انقلاب و برخورد قوهی قضائیه وقت است. در مقابل این مثال، میتوان دوران فعلی را شاهد گرفت که همان احکام اعدام همچنان صادر میشود اما خبری از "دور باطل خشونت" نیست! چون قدرت مانور گروههای مسلح مخالف در حد و اندازهای نیست که بتوانند در برابر برخورد قوهی قضائیه، واکنشی نشان دهند. مثال دیگر مدافعان این انتقاد، دور باطل خشونت در میان قبایل عرب خوزستان است که وقتی فردی از یک قبیله، فردی دیگر را به قتل برساند، این قتلهای متقابل قبیلهای آنقدر ادامه مییابد تا به "خونبس" برسد. در مقابل باید گفت، قبایل دیگری در نقاط مختلف ایران هستند که در برابر اتفاقی مشابه، چنین واکنشی نشان نمیدهند. حتی یک اتفاق در میان ۲ قبیله، در دو موقعیت زمانی، منجر به ۲ واکنش مختلف میشود؛ یکی صرفاً قصاص قاتل، یکی هم راه افتادن جنگی مسلحانه و خونین میان دو طرف (مثالش برخی درگیریهای عشایر بختیاری). میبینید که نه شرایط سیاسی و نه شرایط فرهنگیای که در "برخی موارد" منجر به "دور باطل خشونت" شده است، قابل تعمیم به سایر زمانها یا سایر مکانها نیست و نمیتواند مبنای استدلال قرار گیرد.
یک مسئله را ولی باید اضافه کنید:
پاسخحذففکر نمی کنم ضروری دین باشد که قصاص با دست مجروح و به همان شکل (مثلا اسید پاشی) انجام سود. روایتی هست که امام علی برای قصاص نابینا کردن مردی از مجرم خواست که به خورشید چشم بدوزد. درس های این مسئله:
۱، قصاص چشم برابر چشم اجرا شد. همگان می دانند که تنها با به خطر انداختن چشم های خود می توانند چشم دیگران را از آنان سلب کنند، و این اگر عدالت نیست، پس چیست؟
۲. حکم توسط حاکم اجرا شد و نه مجروح. فرق است بین وقتی که قدرت قانونی قانون را اجرا می کند با وقتی که از خود سلب مسوولیت می کند تا نه سیخ بسوزد نه کباب. اگر قرار است مجید کور شود، باشد، ولی چرا به دست آمنه؟این خشونت را به جامعه منتقل می کن و مسئله را از اجرای قانون به انتقام شخصی تقلیل می دهد. فردا هم حتی اگر چنین قانونی نبود بعضی از مردم (همچون در قبایل) خود به انتقام دست خواهند زد. (همین الان هم می زنند).
۳، حکم امام با حداقل خشونت ممکن انجام شد. در این روایت تاریخی بعید است که جارح با استفاده از نور خورشید مجروح را نابینا کرده باشد، ولی امام به "نابینا کردن به همان وسیله" حکم نداد. اگر قرار است مجید کور شود، باشد، وی چرا با اسید؟
۴. و در آخر، بانینا کردن با نور خورشید کمترین اثر را در زیبای صورت دارد.
مگر اینکه بگوییم که نابودی زیبایی آمنه هم قصاص لازم دارد.
یک.اگردرایران چنین بررسیای انجام نشدهاست، در دیگر کشورها چنین بررسیهائی انجام گرفتهاست. تا یادم میآمد چنین آمارهایی در حقوق جزای عمومی داشتیم.
پاسخحذفدو. آمار دولت ایران نشان میدهد که بتقریب هر دو روز یک نقر بدلیل ارتکاب به قاچاق مخدر اعدام شدهاست. آیا این آدمکشی دولتی اثری در کمتر شدن مواد مخدر داشته است؟
دوست ناشناس!
پاسخحذفضروری دین بودن یا نبودن در حیطهی تخصصی من نیست. اما اگر جنبهی قانونی را مد نظر دارید (که در آخرین جملهی کامنت عنوان کردهاید) از آنجا که اجرای دقیق و برابر و کنترلشدهی فرآیند اسیدپاشی دقیقاً به همان صورتی که توسط جنایتکار اجرا شده در فرآیند قصاص ناممکن است، بنابراین برای مسأله پاشیدن اسید به صورت و دستان آمنه، دیه (مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان) تعیین شده است.
در مورد بند ۱ کامنتتان با شما همنظرم.
در مورد بند ۲ همان قانون به قربانی اجازه داده است، اجرای حکم جنایتکار را شخصاً انجام دهد. درست مثل کسی که طناب دار را به گردن قاتل پدرش میاندازد و وقتی قاضی اجرای احکام اجازه داد با لگدی چهارپایه را از زیر پای قاتل میاندازد. من در این موضوع، انتقال خشونت به جامعه را نمیبینم. انتقام شخصی هم چون در چهارچوب قانون و بر اساس طی مسیر قانونی است به نظر من نکوهیدنی نیست.
در مورد بند ۳ باید بگویم در این مورد خاص، کور کردن جنایتکار با اسید به جز اینکه قصاص را در معنا و محتوا، کاملتر محقق میسازد از نظر عبرتآموزی هم پیام مثبتی برای سایر مردم که خواهان امنیت و حمایت قانون هستند خواهند داشت. هر چند چون جنایتکار بیهوش شده و با اسید کور خواهد شد، زجر و درد قربانی را هرگز نخواهد چشید و بنابراین بُعد عبرتآموزی این مجازات برای جامعه، کاسته خواهد شد.
در مورد بند ۴ هم در همان ابتدا توضیح دادم.
از نظری که دادید سپاسگزارم.
عمو اروند عزیز! در همان لینکی که در بند ۱ به نوشتهی حامد قدوسی دادهام، آمارها و نتایج متفاوتی هست.
پاسخحذفاما در مورد بند ۲:
در این مورد هم من تأکید میکنم که نباید تکعاملی به قضیه نگاه کرد. در مورد موضوع مواد مخدر به این نکتهی ظریف اما کلیدی دقت کنید که وقتی حمل و نقل یا خرید و فروش مقدار اندک ۵۰ گرم کراک، مجازات اعدام در پی خواهد داشت، طبیعی است که کسی که بخواهد وارد این مسیر شود، فرقی بین مجازات ۵۰ گرم و ۵۰۰ کیلوگرم نمیبیند و بنابراین ترغیب میشود حالا که قرار است ریسک کند، به سراغ مقادیری بالاتر برود.
وقتی میگویم تکعاملی نباید نگاه کرد به خاطر همین نکات ساده و ظریف اما کلیدی است.
(۵۰ گرم را مطمئن نیستم ولی چیزی در همین حدود است)
از نظر و کامنتت سپاسگزارم عمو اروند عزیز!
عمل بازدارنده رو هم دیدیم...متاسفانه تازگی یک مورد اسید پاشی گزارش شده است
پاسخحذفمطمئن باشید چنین مجازاتهائی تاثیر انچنانی در بازدارندگی ندارند....جلو بودن مجرم از قانون و باقی نگذاشتن هیچ گونه رد پائی با رفتن به بایگانی دادگاهها و مراجع قانونی و ضابطین و دیدن انبوهی از شکایتهای بدون پاسخ و قتلهائی که هنوز برای انها هیچگونه مجرم واقعی پیدا نشده به این نتیجه می رسید
دوست گرامی!
پاسخحذفمجازات قصاص در مورد آن اسیدپاش که اجرا نشد! اجرای حکم قصاص متوقف شد. با این حساب امروز شما چگونه مدعی هستید؟! من باید مدعی باشم که:
«ببینید فرد اسیدپاشی را قصاص نکردید و همین تنبیه نکردن موجب گستاخی فرد دیگری برای ارتکاب عمل اسیدپاشی شد.»
از این گذشته همچنان که در یادداشت اشاره کردهام، اجرای حکم قصاص، ارتکاب هیچ عملی از جمله اسیدپاشی را ریشهکن نخواهد کرد بلکه با ایجاد فضای رعب و وحشت در دل کسانی که مستعد ارتکاب چنین اعمالی هستند، احتمال و میزان بروز آن را خواهد کاست. عوامل دیگر را نیز باید البته در نظر گرفت که در کامنتهای قبلی در مورد موضوع مجازات اعدام برای قاچاقچیان مواد مخدر به آن اشاره کردهام.
از نظرتان سپاسگزارم.
پیروز باشید.