جرقهی اصلی پیدایش انقلاب تونس، بیکاری شدید و فقر اقتصادی گسترده بود؛ یک دستفروش تونسی در اعتراض به ضبط گاری سبزیفروشیاش، خود را به آتش کشید و بهزودی در بیمارستان جان سپرد. لشگر بیکاران و فقیران تونس، حکومت دیکتاتور و غیرپاسخگوی بنعلی را مسؤول وخامت اوضاع اقتصادی و حادثهی مرگ دستفروش میدیدند. اعتراضها از زادگاه این دستفروش آغاز شد و بهسرعت شهرهای مختلف تونس را دربر گرفت. سرانجام دامنهی اعتراضها به پایتخت رسید. از اینجا بود که پایههای حکومت زینالعابدین بنعلی لرزیدن گرفت. در نهایت در پی گزارش سرپرست تیم حفاظت کاخ ریاستجمهوری که بنعلی را از نزدیک بودن ورود شورشیان به محل کاخ مطلع ساخت، بنعلی از تونس فرار کرد و زنجیرهی انقلابهای عربی آغاز شد. حتی وقتی دروغ بودن آن گزارش هم برملا شد، دیگر این موج سر باز ایستادن نداشت.
● فیسبوک و الجزیره؛ رسانههای انقلاب
از هر ۳ نفر تونسی، یک نفر به اینترنت دسترسی دارد و سطح سواد در این کشور بالاست. در نتیجه، هماهنگی معترضان با کمک فیسبوک، به آسانی انجام میشد. وقتی دولت تونس به فکر قطع اینترنت افتاد، آتش به اندازهی کافی شعلهور شده بود و این گونه حرکات چارهساز نبود. اما در مصر اوضاع به گونهای دیگر بود. در پی پیروزی انقلاب تونس، دستکم ۴ نفر خود را در مصر آتش زدند. پلیس با کنترل اوضاع و محاصرهی بیمارستان، کوشید با پیشدستی از دامنگیر شدن اعتراضها جلوگیری کند و در این امر موفق شد. فقیر بودن اکثر مصریها و سطح بالای بیسوادی و عدم دسترسی به اینترنت، بسیاری را به این گمان انداخته بود که با توجه به این فقر فرهنگی-تکنولوژیک، ماجرای تونس در مصر تکرار نخواهد شد اما اعتراضها کمکم بالا گرفت. به جای نقش رتبهاول فیسبوک، این دوربینهای ثابت تلویزیونهای الجزیره و العربیه بودند که لحظه به لحظه، اوضاع میدان التحریر را گزارش میدادند و معترضان را به این میدان میکشاندند. لشگر بیکاران مصری به پای ثابت حاضران در میدان تبدیل شده بودند و طبقهی متوسط و کارمند، پس از سپری کردن یک روز کاری، عصرگاه به معترضان میپیوستند. دولت مصر تا ۲۲ بهمن ۸۹ که حسنی مبارک سقوط کرد نه برق میدان التحریر را قطع کرد و نه دوربینهای ثابت الجزیره و العربیه را پایین آورد. مصر کوشید با درسآموزی از وقایع تونس، در قطع اینترنت، سرعت عمل بیشتری به خرج دهد؛ اما با وجود الجزیره و العربیه و پایمردی معترضان در برابر هر نوع خشونت نیروهای نظامی و امنیتی و لباسشخصی، این تدبیر هم راهگشا نشد.
● نقش کلیدی پایتخت
در تونس، اعتراضها از شهرها آغاز شد و سرانجام با تسخیر پایتخت به پیروزی منجر شد. در مصر اما از همان آغاز، هستهی اصلی اعتراضات در پایتخت قرار داشت. شهرهای سوئز و اسکندریه با اینکه به اعتراضها پیوستند، نقش چندانی در پیشبرد انقلاب مصر نداشتند. در هر دو مورد، تسخیر و تسلط بر پایتخت، سرنوشت نهایی انقلاب را رقم زد. لیبی درست به همین دلیل از انقلاب مصون ماند و کار به جنگ داخلی رسید. قذافی با تمام توان از گسترش شورش به پایتخت، جلوگیری کرد. چه در مصر و چه در لیبی، حکومت گمان میبرد میتواند با به میدان کشیدن لشگر بهظاهر مدافعان حکومت (که بیشترشان حقوقبگیران نظامی و امنیتی خود حکومت بودند) در پایتخت -یعنی قلب حکومت- پایگاه مردمی خود را به رخ مخالفان بکشاند؛ اما در هیچکدام از کشورها، توفیقی نصیب حکومتها نشد. وقایع تونس هم با چنان سرعت غافلگیرانهای اتفاق افتاد که حکومت فرصت نمایشهایی اینچنینی را پیدا نکرد.
● نمادها و نشانها
در تونس و مصر، مردم پرچم کشور را در دست گرفته بودند و به اعتراض برخاسته بودند اما در لیبی، معترضان پرچم قبلی لیبی (پیش از روی کار آمدن قذافی) را به عنوان نشان خود برگزیدند. تونسیها و مصریها، پرچم کشورشان را نه پرچم و نشانهی حکومت که نماد و نشان کشورشان میدانستند؛ اما در لیبی قضیه برعکس است. قذافی پس از کودتایی که در ۲۷ سالگی انجام داد و به ریاستجمهوری لیبی رسید، پرچم این کشور را تغییر داد. بنابراین پرچم کنونی لیبی، نماد تام و تمامی از قذافی و عصر حکومت اوست؛ به همین دلیل، شورشیان لیبی، نماد قذافی را کنار گذاشتهاند.
معترضان در مصر، با انتخاب میدان التحریر (میدان آزادی) به عنوان مرکز تجمع و تحصن، این میدان را به نماد معترضان تبدیل کردند. در کشورهای دیگر عربی نیز میدانها التحریر، به عنوان محل اصلی تجمع و تحصن انتخاب شدهاند. در بحرین نیز میدان لؤلؤ (میدان مروارید) همین نقش را بازی میکند. میدان التحریر مصر تنها یک نام بود؛ اما در بحرین در میانهی میدان لؤلؤ، تندیسی نمادین از یک مروارید قرار داشت که در تمامی عکسها و فیلمهای اعتراضات بحرین، خودنمایی میکرد و به نمادی کلیدی تبدیل شده بود. با ادامهی اعتراضها، این تندیس توسط حکومت تخریب شد تا بیش از این به نماد انقلابی معترضان تبدیل نشود.
● ترکیه؛ سرمشق اسلامگرایان منطقه
هم در تونس و هم در مصر، چشمهای بسیاری دلنگران تحرکات گروههای اسلامی بود. در پاسخ، این گروهها نیز بارها اطمینان دادند که به دنبال کسب قدرت نیستند و حتی اگر سودای حکومت داشته باشد، از الگوی اسلامگرایان ترکیه پیروی خواهند کرد. اسلامگرایان ترکیه، محبوبیت و جذابیت خود را نه از شعارهای تند اسلامی که از کارآیی حکومتشان کسب کردهاند. مشروعیت ناشی از کارآمدی، نفوذی به مراتب بیشتر از مشروعیت ناشی از یک ایدئولوژی یا اعتقاد دارد. کارآمدی و کارآیی حکومت، رمز تداوم حاکمیت اسلامگرایان ترکیه است. امری که به آنها نفوذی بخشیده که حتی به اجرای برخی برنامههای اسلامگرایانه بپردازند و مخالفان ضد دینی خود را عقب برانند.
● فیسبوک و الجزیره؛ رسانههای انقلاب
از هر ۳ نفر تونسی، یک نفر به اینترنت دسترسی دارد و سطح سواد در این کشور بالاست. در نتیجه، هماهنگی معترضان با کمک فیسبوک، به آسانی انجام میشد. وقتی دولت تونس به فکر قطع اینترنت افتاد، آتش به اندازهی کافی شعلهور شده بود و این گونه حرکات چارهساز نبود. اما در مصر اوضاع به گونهای دیگر بود. در پی پیروزی انقلاب تونس، دستکم ۴ نفر خود را در مصر آتش زدند. پلیس با کنترل اوضاع و محاصرهی بیمارستان، کوشید با پیشدستی از دامنگیر شدن اعتراضها جلوگیری کند و در این امر موفق شد. فقیر بودن اکثر مصریها و سطح بالای بیسوادی و عدم دسترسی به اینترنت، بسیاری را به این گمان انداخته بود که با توجه به این فقر فرهنگی-تکنولوژیک، ماجرای تونس در مصر تکرار نخواهد شد اما اعتراضها کمکم بالا گرفت. به جای نقش رتبهاول فیسبوک، این دوربینهای ثابت تلویزیونهای الجزیره و العربیه بودند که لحظه به لحظه، اوضاع میدان التحریر را گزارش میدادند و معترضان را به این میدان میکشاندند. لشگر بیکاران مصری به پای ثابت حاضران در میدان تبدیل شده بودند و طبقهی متوسط و کارمند، پس از سپری کردن یک روز کاری، عصرگاه به معترضان میپیوستند. دولت مصر تا ۲۲ بهمن ۸۹ که حسنی مبارک سقوط کرد نه برق میدان التحریر را قطع کرد و نه دوربینهای ثابت الجزیره و العربیه را پایین آورد. مصر کوشید با درسآموزی از وقایع تونس، در قطع اینترنت، سرعت عمل بیشتری به خرج دهد؛ اما با وجود الجزیره و العربیه و پایمردی معترضان در برابر هر نوع خشونت نیروهای نظامی و امنیتی و لباسشخصی، این تدبیر هم راهگشا نشد.
● نقش کلیدی پایتخت
در تونس، اعتراضها از شهرها آغاز شد و سرانجام با تسخیر پایتخت به پیروزی منجر شد. در مصر اما از همان آغاز، هستهی اصلی اعتراضات در پایتخت قرار داشت. شهرهای سوئز و اسکندریه با اینکه به اعتراضها پیوستند، نقش چندانی در پیشبرد انقلاب مصر نداشتند. در هر دو مورد، تسخیر و تسلط بر پایتخت، سرنوشت نهایی انقلاب را رقم زد. لیبی درست به همین دلیل از انقلاب مصون ماند و کار به جنگ داخلی رسید. قذافی با تمام توان از گسترش شورش به پایتخت، جلوگیری کرد. چه در مصر و چه در لیبی، حکومت گمان میبرد میتواند با به میدان کشیدن لشگر بهظاهر مدافعان حکومت (که بیشترشان حقوقبگیران نظامی و امنیتی خود حکومت بودند) در پایتخت -یعنی قلب حکومت- پایگاه مردمی خود را به رخ مخالفان بکشاند؛ اما در هیچکدام از کشورها، توفیقی نصیب حکومتها نشد. وقایع تونس هم با چنان سرعت غافلگیرانهای اتفاق افتاد که حکومت فرصت نمایشهایی اینچنینی را پیدا نکرد.
● نمادها و نشانها
در تونس و مصر، مردم پرچم کشور را در دست گرفته بودند و به اعتراض برخاسته بودند اما در لیبی، معترضان پرچم قبلی لیبی (پیش از روی کار آمدن قذافی) را به عنوان نشان خود برگزیدند. تونسیها و مصریها، پرچم کشورشان را نه پرچم و نشانهی حکومت که نماد و نشان کشورشان میدانستند؛ اما در لیبی قضیه برعکس است. قذافی پس از کودتایی که در ۲۷ سالگی انجام داد و به ریاستجمهوری لیبی رسید، پرچم این کشور را تغییر داد. بنابراین پرچم کنونی لیبی، نماد تام و تمامی از قذافی و عصر حکومت اوست؛ به همین دلیل، شورشیان لیبی، نماد قذافی را کنار گذاشتهاند.
معترضان در مصر، با انتخاب میدان التحریر (میدان آزادی) به عنوان مرکز تجمع و تحصن، این میدان را به نماد معترضان تبدیل کردند. در کشورهای دیگر عربی نیز میدانها التحریر، به عنوان محل اصلی تجمع و تحصن انتخاب شدهاند. در بحرین نیز میدان لؤلؤ (میدان مروارید) همین نقش را بازی میکند. میدان التحریر مصر تنها یک نام بود؛ اما در بحرین در میانهی میدان لؤلؤ، تندیسی نمادین از یک مروارید قرار داشت که در تمامی عکسها و فیلمهای اعتراضات بحرین، خودنمایی میکرد و به نمادی کلیدی تبدیل شده بود. با ادامهی اعتراضها، این تندیس توسط حکومت تخریب شد تا بیش از این به نماد انقلابی معترضان تبدیل نشود.
● ترکیه؛ سرمشق اسلامگرایان منطقه
هم در تونس و هم در مصر، چشمهای بسیاری دلنگران تحرکات گروههای اسلامی بود. در پاسخ، این گروهها نیز بارها اطمینان دادند که به دنبال کسب قدرت نیستند و حتی اگر سودای حکومت داشته باشد، از الگوی اسلامگرایان ترکیه پیروی خواهند کرد. اسلامگرایان ترکیه، محبوبیت و جذابیت خود را نه از شعارهای تند اسلامی که از کارآیی حکومتشان کسب کردهاند. مشروعیت ناشی از کارآمدی، نفوذی به مراتب بیشتر از مشروعیت ناشی از یک ایدئولوژی یا اعتقاد دارد. کارآمدی و کارآیی حکومت، رمز تداوم حاکمیت اسلامگرایان ترکیه است. امری که به آنها نفوذی بخشیده که حتی به اجرای برخی برنامههای اسلامگرایانه بپردازند و مخالفان ضد دینی خود را عقب برانند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!