[...]
3- بالا بردن ابولؤلؤ (فیروز) در حد یک امامزادهی جلیل القدر: آیا در بزرگنمایی شخصی که برای اثبات اصل وجود داشتن و مسلمان بودناش تا به حال سندی معتبر و تاریخی در هیچ کجا یافت نشده هدف خاصی دنبال میشود؟ از کجای تاریخ بر میآید که فیروز یک شیعهی پاکباخته بوده که بر اساس اعتقاد دینی این کار را انجام داده است؟ نقل شده است كه چون به شکایت ابولؤلؤ رسیدگی نشد او دست به این عمل زد. این روایت فقط در ناسخ التواریخ آمده است. در بحث تاریخ الخلفا هم نقل شده که گروهی میگویند فیروز ایرانی شیعه بوده و بعد از ارتکاب ترور به کاشان فرار كرده و در آنجا مرده و چون شیعه بوده برای او گنبد و بارگاه ساختهاند. ولی معلوم نیست این گروه کیستند؟! حتی در تاریخ اجتماعی کاشان نوشته مرحوم نراقی، از این هم بیسندتر گفته شده است.
[...]
6- وقتی در سوره انعام داریم: "حتی بر بتهای مشرکین هم ناسزا نگویید" تا مبادا آنها هم از در مقابله به مثل برآیند و بدون علم به خدا و مقدسات مسلمین، ناسزا گویند، پرواضح است که اگر کسی به دیگری توهین کند خواهناخواه دست آن "دیگری" را برای توهین بزرگتری باز گذاشته است. مگر جز این است که در جواب فرستادن لعن و نفرین و تحقیر بزرگان اهل سنت در برخی مجامع و جلسات و برگزاری جلساتی تحت عنوان تاجگذاری امام زمان(عج) و عید الزهرا(س) در 9 ربیع الاول در شهرمان، مدتی است در 21 رمضان که جهان شیعه، سیاهپوش امام عدالت و آزادگی است، عدهای از تندروهای اهل سنت به مراسم پایکوبی و سرور مشغول اند؟ آیا این گونه میخواهیم پیرو رهنمودهای حضرت امام باشیم؟ چگونه وقتی دولت و حکومت دم از وحدت اسلامی میزند و ملتش اینگونه عمل میکنند، دستگاههای مسؤول عکسالعملی نشان نمیدهند؟ چگونه میخواهند عنوان امالقرای جهان اسلام را یدک بکشند؟
از صدر اسلام تا کنون دشمنان از راههای مختلف کوشیدهاند با ایجاد اختلاف بین امت اسلامی و تشدید اختلافات داخلی حداکثر سو استفاده را ببرند و اسلام و مسلمانان را روزبهروز ضعیفتر کنند و متاسفانه همیشه افراد جامد و جاهل و متعصب که عمق قضایا را درک نمیکنند زمینه این هدف شوم را فراهم کرده و با برخوردهای تنگنظرانه خود حتی نقاط اشتراک را هم زیر پا میگذارند. اینان با کینهتوزی فرقهای و مذهبی، زخمهای چرکینی ایجاد کردهاند که به راحتی قابل علاج نیست و دستهای آلوده هم در آلوده کردن این زخمها همیشه در تلاش بودهاند.
درست در شرایطی که استعمارگران خود را برای هجوم به کشورهای اسلامی آماده میکنند علمای عثمانی را میبینی که از قسطنطنیه (ترکیه فعلی) حکم تکفیر شیعه را صادر میکنند و بلاد شیعه را بلاد حرب مینامند و خون و مال و ناموس آنان را حلال می شمارند. متقابلاً قزلباشهای صفوی را می بینیم که شمشیر برهنه خود را به دست گرفتهاند و برای رضا خدا میگردند یک نفر سنی را پیدا کنند و او را به قتل برسانند. بسیاری از علمای متعهد شیعه که نام و شرح زندگیشان در کتاب گرانقدر شهدا الفضیلهی مرحوم علامه امینی آمده است با تکفیر علمای متعصب اهل سنت و پیگیری حکام ستمگر به شهادت میرسند و در ایران مهد تشیع و در زمان صفویه، درست همان زمانی که پای استعمار به ایران باز می شود، جشنهای 9 ربیع به راه میاندازند و با بوق و شیپور و ساز و آواز به این عمل افتخار میکنند! آیا این بریدهی تاریخ زنگ خطری برایمان نیست تا از خواب غفلت بیدار شویم؟
با روی كار آمدن صوفیان سیاستگرای شیعی یعنی فرزندان شیخ صفی اردبیلی در سال 906 (ه.ق) و تشكیل حكومت صفویه كه حدود 203 سال بر ایران فرمانروایی كرد آتش نزاع فرقهای بار دیگر میان شیعه و سنی بالا گرفت. شاه اسماعیل اول در حالی كه 13 سال بیشتر نداشت بر فرهنگ و دین و اموال مردم مسلط شد، او امامیه را مذهب رسمی كشور قرار داد. برخی اقدامات این صوفی خرقهپوش دیروز و شاه امروز بدین شرح است: تغییر محراب مساجد اهل سنت، واجب كردن اشهد ان علی ولی الله در اذان، تكرار حی علی خیرالعمل و محمد و علی خیرالبشر بعد از جمله حی علی الفلاح، ممنوع كردن نماز بر خلاف فقه امامیه و رواج لعن علنی بر رهبران فرقه غیر شیعه بر سر منابر. سیاست صوفیان كه از خانقاه اردبیل به اریكه قدرت رسیدند آنچنان َآتش فرقهای را دامن زد كه در قتل عام 919 (ه.ق) چهلهزار شیعه توسط دولت سنی مسلك و متعصب عثمانی به قتل رسید.
سربازان "ینی چری" سلطان سلیم كجاندیش كه برای سنی كردن شیعیان میجنگیدند وقتی با نماز و اذان و آداب شیعه امامیه از نزدیك آشنا شدند به سلطان سلیم نامه نوشتند كه چرا باید 45 هزار نفر در مملكت ما و 20 هزار نفر ایرانی كشته شوند آن هم به تهمت الحاد و كفر، سربازان به سلطان عثمانی صریحاً نوشتند كه علمای متعصب سنی با تهمت الحاد به شیعه، هم شاه را غافل كردهاند و هم ما را خام نموده اند. آری مردم مسلمان به حكم فتاوای برخی از علمای اهل سنت و شیعه، و با تحریك اشعار شاعران سنی و شیعه در لوای دو پرچم حكومت عثمانی و دولت صفوی به جان هم افتادند. به طوریكه سلطان شیعهكش یعنی سلطان سلیم در بخشنامهای به والیان خود در آناتولی شرقی نوشت تمام شیعیان علوی را از 7 تا 70 سالگی نامنویسی كنند. آنگاه با تكیه بر فتاوای علمای كجفهم، 40 هزار نفر را از دم تیغ گذراند و زنان و دختران و پسران نابالغ شیعه را بین لشكریان خود تقسیم نمود. كمال پاشا و نوح افندی دو مفتی در حوزه حاكمیت عثمانی بودند كه شیعه را كافر و مرتد دانستند و قتل آن را واجب كردند. امیرحسین مجتهد عاملی كركی و ملاحیدر شیروانی از كسانی بودند كه در حوزه شیعی دولت صفوی بر كفر اهل سنت فتوا دادند. نتیجه همین فتاوی بود كه فاتحان شیعی وقتی شیروان را فتح كردند اموال اهل سنت حتی اسب و استر آنان را بر آب ریختند تا پاك شود. از آن سو، عبیدالله خان ازبك در تجویز قتل رافضیان (شیعیان) عوام را تحریك میكرد.
[...]
این عزیزان بر این اعتقادند که روز 9 ربیع روز "رفع قلم" است یعنی هر کسی از طلوع آفتاب این روز تا غروب، هر عمل اشتباه و گناهی انجام داد اشکالی ندارد، آن هم به استناد روایتی که از علامه مجلسی نقل کرده که در آنجا هم نتیجهای که اینها میگیرند نگرفته است و یا استناد میکنند به روایتی که احمد بن اسحاق قمی نقل کرده: یوم رفع القلم!! کامل ابن اثیر، تاریخ طبری، مسعودی، تاریخ تحلیلی اسلام نوشته ابراهیم حسن ابراهیم، هیچکدام مطلبی در توجیه اینکه خلیفه دوم در 9 ربیع کشته شده ندارند. توجیهاتی که مرحوم مجلسی دارد این است که :
شاید 9 ربیع قاتل خلیفه نیت قتل کرده است، شاید در این روز از شهر خود کوفه به سمت مدینه حرکت کرده و یا ممکن است وارد مدینه شده باشد. نگارنده بر این اعتقاد است که تاریخ، با انتقال این روز به ذیالقعده یا ذیالحجه قصد داشته شیعیان را از گرفتن عید و شادی و پایکوبی در این روز منصرف کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!