دكتر سروش از نامیترین روشنفكران عصر ماست. مفاهیمی كه او در طول سالهای حیات خود، تبیین و تشریح كرده است، پایههای كاخ سر به فلك ساییدهی تفكر دینی رایج و مسلط را سست كرده و در عوض، عمارتی در خور دنیای جدید بنا نهاده كه دیگر متفكران دردمند و دلسوز، خشتی از گوشهای بر آن افزودهاند و سالبهسال كه میگذرد، ستونهای این عمارت مستحكمتر و دیوارهایش رفیعتر و ستبرتر میشود.
"صراطهای مستقیم" عنوان یكی از نظریاتیست كه دكتر سروش در مقام نفی حقیقت مطلق طرح كرده است. بنا بر این نظریه، گوهر حقیقت، هرگز بهتمامی در نزد یك گروه خاص، قرار ندارد. هر نحله و جریان فكری، تكهای و گوشهای از این گوهر دیریاب را به چنگ آورده و در انبان خویش دارد. این وظیفهی جویندهی پیگیر است كه زوایای فكری نحلههای گوناگون را سر بزند و لایههای درونی و پیچیدهی جریانهای گونهگون را بكاود و با تأمل و كوشش و درایت خود، تكههای از هم گسستهی حقیقت را نزد گروههای مختلف بیابد و در كنار هم نهد و به عبارتی، از سفرهی هر یك لقمهای برگیرد تا در فرجام كار، سفرهی دلخواه و دلپسند خود را فراهم آورد.
درست در همین نقطه است كه نسبت میان عقل و آزادی نیز پیش كشیده میشود. آیا عقل را باید تنها صندوقچهی حقایق دانست كه حقیقت از مسیرهای گوناگون به درون آن سرازیر میشود؟ اگر چنین باشد پس آزادی نیز نسبتی با عقل نخواهد داشت. حقایق از هر راهی و به هر حربهای كه به صندوقچهی عقل سرازیر شوند مهم نیست زیرا عقل، در اینجا تنها انبان و صندوقچه است، از جستجو و حركت و جهش و تأمل، خبری نیست. عقل در این تعبیر تنها باید از نقطهی "الف" به نقطهی "ب" برسد و هر چه، او را در طی سریعتر این مسیر یاری دهد مطلوب است زیرا مقصد روشن و مشخص است و تنها مشكل رسیدن بدان است.
اما در تعبیر دیگر، عقل چونان موجود جستجوگریست كه میرود و میایستد و میگردد و میچرخد و میكاود و راه باز میكند تا به جایی برسد كه قرار و آرامش بیابد. در اینجا، مقصد روشن و مشخص نیست. هر جا كه راه بدان ختم شود همانجا مقصد و هدف است، راه نه به معنای راهی موجود و از پیش كشیده شده، بلكه راهی كه عقل در جستجوها و واكاویها، پیش پای خود باز میكند.
میتوان با یك مثال ساده این دو نظریه را توضیح داد. در بسیاری از رستورانها، برای صرف سالاد، میز دوار بزرگی تدارك دیده شده كه ظرفهای متعددی از سالادهای مختلف دورتادور آن چیده شده است. مشتریها بشقابی خالی برمیدارند و به سراغ نخستین ظرف سالاد میروند. اگر باب طبعشان بود مقداری از آن میكشند و به سراغ ظرف بعدی میروند. در انتخاب نوع سالاد و مقدار آن، شخص، اختیار كامل دارد. در نهایت، وقتی شخص از انتخاب انواع سالاد فراغت یافت، ظرفی را در دست دارد كه حاوی انواع و اقسام سالادها با مقادیر مختلف است. آیا شخص، از پیش میدانست كه در نهایت چه تركیباتی و با چه مقادیری در ظرف سالاد او وجود خواهد داشت؟ بدیهی است كه نه! مگر آنكه شخص از پیش بخواهد به سراغ ظرف مشخصی برود و مقدار معینی سالاد بردارد. بنابراین این خود شخص بوده كه با سر زدن به هر یك از ظرفهای سالاد، تمایل خود را محك زده و نوع و مقدار سالاد دلخواه خود را انتخاب كرده است. در اینجا هر دو فرض مطرح شده در نظریههای بالا به خوبی صادق است. یعنی شخص با آزادی كامل به سراغ انواع سالاد رفته (تعبیر دوم از نسبت آزادی و عقل) و در نهایت در بشقاب خود، انواع سالادهایی را میبیند كه به اختیار و انتخاب خود در بشقاب ریخته است (برگرفتن گوشههای گوهر حقیقت از دامان فرقههای گوناگون فكری).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!