نمیخواستم وارد بحث بكارت در وبلاگستان شوم چون با همهی جذابیتی كه این بحث برای یقهگرفتن و جنجال به راه انداختن دارد به همان اندازه هم بیاهمیت است. بیاهمیت است چون در فضایی پیش كشیده میشود كه مردمان جامعهاش در الفبایی به مراتب پیش پا افتادهتر، گیر كردهاند. چون در شرایطی محل نزاع و جدال و چالش قرار میگیرد كه مخاطبان واقعی و نهاییاش (كه اكثریت مردم باشند) هیچ دركی از این سخنان ندارند. اصلاً چنین دغدغهای ندارند كه حالا غصهی آن را بخورند. فاصلهای میان آنها و گویندگان این سخنان هست كه سالها باید بگذرد تا اندكی از این شكاف تاریخی پر شود. میگویند امتیاز مهم این بحثها، تابوشكنیست. من میپرسم، تابوشكنی برای چه كسی؟ برای ما وبلاگنویسان؟ برای مردم؟ برای روشنفكران؟ هدف این مباحثهها كدام گروه و لایه و طبقهی اجتماعیست؟ من در سرگردانی نویسندگان این دست موضوعها شك ندارم. چون بحث را با پیشفرضهایی جزم و سنگواره و با گاردی جسورانه آغاز میكنند و كمتر به استدلال عقلانی و منصفانه میپردازند. از آن گذشته اصلاً مخاطب اصلی خود را نمیشناند. درست مثل كسی كه در خلأ فریاد بزند و پژواك سخن خود را درنیابد و گمان باطل برد كه خوشآوازی بیهمتاست!
بخشی از حرفهایم را سرزمین رویایی گفته است. من فكر میكنم بحث بكارت را دو گروه بهجد پی میگیرند: كسانی كه به لحاظ شخصیت خود را مدافع حقوق زنان مینامند و به آزادی جنسی معتقدند و پردهی بكارت را مانع برابری جنسی مرد و زن میدانند و دیگرانی كه مایلاند با پُز روشنفكری جایی در این میانه برای خود باز كنند و به اصطلاح از این نمد برای خود كلاهی دست و پا كنند. غایبان بزرگ این مجادلههای قلمی، فاحشگان یا ناموسباختگانی هستند كه یا با وعدهی ازدواج، فریب خوردهاند یا از روی اجبار، ناموس را باختهاند و حالا در این مسیر بیبازگشت (در نگاه رایج جامعهی ما) بهناچار پیش میروند. گیرم كه یكی دو تن در این مجادلهی قلمی به آنها اشارهای كردند اما نمایندگان و سخنگویان این جماعت كجایند؟ چند نفر در وبلاگستان در این گروه میگنجند؟ و آیا اگر چنین تجربهای دارند حاضر به بازگو كردن و واكاوی آن هستند؟ اصلاً سخن و نظر آنها چیست؟
هنگامی كه مسعود دهنمكی، مستندی از ماجرای قاچاق دختران ایرانی به كشورهای شیخنشین خلیج فارس ساخت اعتراضها از هر سو بلند شد. عدهای، حزباللهی بودن او را بهانه كردند، عدهای به موضوع مورد بحث او تاختند، گروهی هم ساختار فیلم را زیر سؤال بردند. تنها كسی كه از در تشویق درآمد محمد علی ابطحی بود كه او هم از زاویهای دیگر به این فیلم نگاه كرد: «خوشحالم كه اینان نیز آموختهاند كه باید برای اثبات سخن خویش به استدلال بپردازند و برای نظر خود شاهد بیاورند.» موضوع فیلم "فقر و فحشا"ی دهنمكی چه بود جز معاملهی پرده بكارت دختران زیباروی ایرانی با 4 میلیون تومان پول نقد؟ كدامیك از آنها كه امروز سینه چاك میكنند و از آزادی دریدن و پارگی پردهی بكارت دم میزنند و آن را نشانهی روشنفكری و امروزیبودن میدانند آن روز به سخن درآمدند؟ تازه در میان آنها كه نقدكی بر این فیلم نوشتند چند نفر واقعاً با معیار عقل و انصاف به كلیت ماجرا نگاه كرده بودند؟ مگر جز این است كه آن روز هم چون همین امروز، هیچ كس به موضوع بكارت فكر نمیكرد چون برای همگان موضوعی واضح و شفاف و از پیشاندیشیده شده بود و موضع و نظر همه هم مشخص و روشن و آمادهی عرضه و ارائه؟
بیشتر پسران دمبخت ایرانی حتی اگر بام تا شام را در همبستری با فاحشگان ناموسباخته سپری كنند و هر از گاهی با فریب و خدعه، پردهی عقل آیندهبین دختركی را بدرند باز هم در هنگام ازدواج به دنبال همسری باكره میگردند. این واقعیت غیرقابلانكار امروز ماست. دلیل آنها هم روشن است. آنان به زنی كه باكره نیست اعتمادی ندارند. اگر آمار و ارقامی دم دست بود راحتتر میشد بحث را پیش برد اما بضاعت همهی ما در نگاهیست كه به دور و بر خود داریم. از نظر عقلی بهظاهر این دو موضوع با هم تناقض دارد: پسری به خود اجازه میدهد به هر حریمی وارد شود اما هرگز راضی نمیشود همسر آیندهاش از همان لذت دلخواه او بهرهمند شود. اما این تناقض، امروز بخشی از فرهنگ "روزمره" و "عادی" جامعه شده است.
تقریباً تمامی كسانی كه پارگی پردهی بكارت را بیاهمیت تلقی میكنند با این پیشفرض جلو میآیند كه نمیتوان جلو كامجویی و لذتطلبی مردان را گرفت پس بهتر است موضوع را از طرف دیگر حل و فصل كرد. میگویند سكس پیش از ازدواج چیزیست از مقولهی خوردن و آشامیدن و پاسخ به نیازهای طبیعی و همین را توجیهگر بیارزش بودن پردهی بكارت میكنند. اگر چنین است پس خودارضایی هم قاعدتاً نباید اسباب ناراحتی كسی شود! و لابد نباید كسی كه به آن مبادرت میكنند با طعن و تمسخر اطرافیانش روبرو شود چون حاصل آن دركُل با سكس یكیست! خروج مادهای كه غریزهی بیدارشده را برای چند صباحی آرام میكند! اما از همهی اینها گذشته مگر بحث بكارت به زن محدود میشود؟ چه معیاری برای باكره ماندن و عفیف دانستن یك مرد وجود دارد؟ چه نشانهای وجود دارد كه مردی كه به خواستگاری زنی میرود خود مفعول رابطههای همجنسبازی نباشد و از فردای ازدواج زندگی را به جهنم تبدیل نكند؟ خُرده میگیرند كه بكارت ظاهری نشانهی بكارت واقعی نیست. نتیجهی این سخن، نادیده گرفتن آثار روحی و روانی ناهنجاریهای جنسی بر زندگی افراد است. به هر دلیلی كه وجدان یك فرد در این رابطهها آسیب ببیند (شرم از انجام گناه، پیشمانی از نابودی زندگی یك فرد دیگر، در هم شكستن شخصیت یك انسان و ...) مسیر زندگی آینده او تغییر خواهد كرد.
آنچه مرا در این مباحثه رنج میدهد هیچ یك از موارد بالا نیست اگر چه همهی آنها رنجآور است. كسانی در این بحث با حرارت وارد شدهاند كه به دنبال پل زدن میان روشنفكران و تودهی مردماند. آیا با طرح این مباحث چنین پلی ساخته میشود؟ آیا این دوستان اصلاً متوجه هستند در چه كشوری و چه زمانی زندگی میكنند؟ آیا تا بدین حد از جامعهی پیرامون خود ناآگاهند؟ آیا بكارت موضوع روز مردم این جامعه است؟ آیا با عادیسازی پارگی این پرده، پردهی آهنین "سنت" نیز در هم شكسته میشود؟ اگر قلم توانا و وقت آزاد و توان مضاعفی دارید، اگر چون ما روز تا به شب، تن و بدنتان از هجوم ناگهانی اشباح سرگردان در هراس نیست، اگر چون ما نیستید كه به هزار غمزه از زیر بار سیاسینویسی میگریزیم، اگر چون ما نیستید كه نمینویسیم تا بار دیگر پروندهای اتهامی برایمان علم نشود، اگر به بركت هزار دست پیدا و پنهان در كمال آزادی از تمامی مقامات حكومت صریحاً انتقاد میكنید بیآنكه به تیر غیب گرفتار شوید و وبلاگ و خودتان به فراموشخانهی تاریخ سپرده شوید، اگر بجای چند صد نفر خوانندهی دوست داشتنی و عزیز چندین هزار دوست شناخته و ناشناخته چشم به فرمان نوشتههای شمایند، اگر گمان تأثیر و عزم تحول دارید وقت خود را بیهوده تلف نكنید. به جای بحث بر سر موضوع بكارت بكوشید دستكم حجاب را از دستان قدرتمند "اجبار مذهبی" بیرون بكشید. حتی لازم نیست در مورد وجوب یا عدم وجوب این مقوله سخن بگویید. همان رهاندن حجاب از زیر سایهی اجبار كار سترگیست. اصلاً چرا چنین كار سختی؟ بكوشید كه ریش را از میان فروع محكم دین بیرون بكشید! بكوشید دین را از صحن اجتماع به خلوت خصوصی افراد برانید. بكوشید دین مردم را "رقیق" كنید. اگر باز هم همچنان به موضوع شیرین پردهی بكارت علاقهمندید و ما را پرت از مرحله میشمارید پس اجازه بدهید پیشاپیش شما را مخاطب قرار دهم: پارگی پردهی بكارت و ورودتان به جرگهی روشنفكران را خوشآمد میگویم!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!