در میان تمامی ماههای سال در شهر اصفهان، هیچ ماهی به زیبائی اردیبهشت نیست. زیبائی و دلفریبی و عشوهگری طبیعت در این ماه به اوج میرسد. از خیابان چهارباغ عباسی با آن منظرهی بیهمتایش كه درختان دو سوی خیابان با برگهائی به رنگ سبز بهاری، سر بر روی شانهی یكدیگر گذاشتهاند كه عبور كنی در میانهی راه به میدان دروازه دولت (میدان امام حسین) میرسی كه دیوارهای اصفهان قدیم هنوز در كنار آن استوار ایستادهاند. در یكسوی این میدان ساختمان معروف جهاننما است كه مدتهاست است محل جدال مدافعان میراث فرهنگی و شهرداری است. درست در برابر ساختمان جهاننما خیابانی است كه سپه (سپاه) نام دارد و انتهایش به میدان نقش جهان (میدان امام) میرسد كه یكی از گویاترین تابلوهای آمیزش دین و سیاست است. بازگردیم به آن نیمه راه و میدان دروازه دولت. از این میدان كه بگذری چهرهی اصلی چهارباغ عباسی ظاهر میشود. خیابانی مملو از فروشگاههای لباس و پوشاك. پشت ویترین این مغازهها محل تجمع زنان و گاه مردان علاقمند به خریدی است كه در حال تجربهی جذابترین سرگرمی خویشاند و نیز محل گذران وقت عابران بیكاری كه قدمزنان و بیهدف طول زندگی را میپیمایند. از 4 باغی كه در عصر صفوی در دو سوی این خیابان پذیرای عاشقان طبیعت و دلخستگان آرمیدن در دلسبزی بهار بوده، اثری باقی نیست جز پاركی در یكسوی خیابان.
انتهای چهارباغ عباسی به راهی باریك اما با قدمت منتهی میشود كه راهپیما را از دنیای این سوی زایندهرود به آنسو میرساند. سیوسه پل سالهاست در این نقطه تلاقی سنت و مدرنیسم نظارهگر تكاپوی انسانها و سرگردانی و عبور هر روزهی آنها از این سوی رود به آنسوست. در این سوی آب، جمعیت و سنت و طبیعت و مذهب گرد آمدهاند. بازار نیز در همین سوی شهر قرار دارد. اصلاً جای جای این سوی زایندهرود بوی سنت میدهد و بوی تاریخ، بوی گذشت زمان، بوی نای كتابهای عبرتآموز قدیمی و نمخورده. شهر اصلی اصفهان در این سوی آب بنا شده است. اما در مقابل آنسوی زایندهرود از لونی دیگر است. انتهای سیوسه پل، ابتدای خیابان چهارباغ بالا است. خیابانی كه هرگز در آن باغ آن هم 4 باغ قرار نداشته و تنها در تقابل و نسبت با چهار باغ عباسی، چهار باغ بالا نام گرفته است. چهرهی شهر در این سو كاملاً دگرگون میشود. سنت رخت برمیبندد و فنآوری لوكس روز به جای آن مینشیند. پوشش انسانها از اساس متفاوت میشود. مذهب رنگ میبازد و طنازیهای طبیعت فروكاسته میشود.
سرنوشت معیشتی بسیاری از مردم اصفهان در آنسوی زاینده رود رقم میخورد. بیشتر شركتها و فرصتهای شغلی در آن سوی آب قرار دارند. در «اونور رودخونه». تا چندی پیش مجسمهی فلزی زیبائی در میدان دروازه دولت قرار داشت كه این تقابل سنت و مدرنیسم در اصفهان را به خوبی نشان میداد. مجسمه، اسبی اساطیری بود كه از گردن به انسان تبدیل شده بود و در انتها و از قسمت دُم به اژدهائی كوچك تغییر شكل داده بود. سر انساننمای این اسب با كمانی كشیده و تیری آمادهی پرتاب، دُم اژدههانمای خشمگین را كه در حالتی هجومی به سوی سر انساننما حملهور شده بود نشانه گرفته بود. اصفهان در مركز ایران خود چهارراه حوادث بسیاری بوده، همچنان كه بسیاری از اختلافهای اقوام لُر و بختیاری و حكومت مركزی ایران در پشت میزهای مذاكرهی همین شهر ختم شده است، حال چه ختم به خیر و چه ختم به شر. اما گویا فراتر از این بُعد سیاسی، بُعد تاریخی پُررنگی بر كل شهر سایه انداخته كه همان درد و مشكل ریشهای همه ایرانیان است: گره ناگشوده مدرنیسم و تجدد.
اما چرا اینچنین قلم را برای توصیف اصفهان به یاری طلبیدم؟ امسال، بهار اصفهان، اردیبهشت اصفهان، تمام زیبائیهای مسیر پر پیچ و تاب زایندهرود و حتی هوائی كه آنرا با ولع میبلعم تا مبادا آنهم به تیغ و توقیف گرفتار شود و نیازمند پرداخت پول، جملگی حال و هوای دیگری دارند. این بهار بیش از همه به دو بهار میماند: بهار 76 و بهار 78. نمیدانم كدامین خط فكری است كه چنین حس و تجربهای را در من پدید آورده، اما هر چه هست هم شمیم پیروزی شگفتیآور به مشام میرسد و هم بوی خون. آری بوی خون كه در خوشبینانهترین توصیف عطر سكوت میتوان خواندش. این همه ابهام و غبارآلودگی فضا و درماندگی تحلیلگران و روشنفكران در تبیین فضای موجود و راههای پیش رو كمتر در ایران سابقه داشته است. گوئی تاریخ برای هزارمین بار تكرار میشود. گوئی فردای امروز ما، فردای كودتای 28 مرداد است و آن سكوت گورستانی.
نمیدانم، حیرتزدهام، سریال جدال و درهمپیچیدن سنت و مدرنیسم و تجربهی ناكام تجدد ایرانیان هر روز و هر روز در مقابل چشمانم زنده میشود وقتی ناچارم هر صبح برای به كف آوردن لقمه نانی به آنسوی رودخانه بروم و به كار مهندسیام بپردازم و عصرگاه همان مسیر را بازگردم. این اردیبهشت جز این سریال هر روزه حال و هوای عجیبی دارد: بوی خون، عطر سكوت؛ این شمیم دماغآزار را با تمام وجود حس میكنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!