۱۳۸۴/۰۲/۱۴

گنجی و راهی كه می‌پیمود

دوست گرانقدرمان، جناب حسن درویش‌ پور نیز چون بسیاری دیگر از فرهیختگان عصر جدید، مثال «كم گوی و گزیده گوی چون دُر» هستند. همین است كه در پس واژه‌های هر جمله‌ی آنان دریائی معنا و تجربه نهفته است. بخت با این قلم یار بوده است كه در این سال‌ها، نویسندگانی اینچنین را در مسیر حركت خویش یافته است، دوستانی كه درخشیدن نام‌های‌شان در قسمت پیوند به سایر اندیشه‌ها، مایه‌ی افتخار نگارنده است. ایشان در قسمت نظرگاه وبلاگ به دو نكته مهم اشاره كرده‌اند كه در رابطه با آنها ذكر چند نكته خالی از فایده نیست.


● نخست: نكوهش افشاگری‌های گنجی و راهی كه او می‌پیمود:
جناب حسن درویش‌پور با متدولوژی اكبر گنجی در مواجهه با پرونده‌ی قتل‌ها مخالف هستند؛ از زمانی كه اكبر گنجی انتشار مقالات خویش را آغاز نمود همراهان جنبش دموكراسی‌خواهی ایرانیان دو پاره شدند. گروهی با اشاره به فرجام مبهم مقالاتی از این دست و با یادآوری هزینه‌های سنگین سیاسی كه این پرونده، بر جامعه و نخبگان سیاسی و نیز روند اصلاحات وارد می‌كند، گنجی را از ادامه راه برحذر می‌داشتند. گروهی دیگر اما فرصت به كف آمده را بهترین موقعیت برای امتیازخواهی از اقتدارگرایان می‌پنداشتند زیرا بنا به تحلیل آنان، اقتداگرایان و بازوهای اطلاعاتی-امنیتی آنان در این ماجرا منزوی شده و به دخمه‌ها گریخته بودند و بهترین بستر سیاسی-فكری برای نابودی همیشگی آنان فراهم آمده بود. از نگاه این قلم، این دو دیدگاه دو سوی خیمه‌ای بود كه در یك سوی آن اصلاح‌طلبان محافظه‌كار و در دیگر سو اصلاح‌طلبان رادیكال نشسته بودند كه حتی اگر در هدف مشترك بودند در شیوه و راه، با یكدیگر اختلاف جدی داشتند. اختلافی كه تا امروز نیز تداوم داشته است.
گذشته از آنكه هر یك از ما در آن مقطع زمانی با چه رویكردی به افشاگری‌های گنجی نگاه می‌كردیم، گذر زمان ثابت كرد كه نه واهمه‌ی اصلاح‌طلبان محافظه‌كار از رنجش اقتدارگرایان و اخراج از حاكمیت و مماشات با سركردگان این جناح، معجزه‌ای را به ارمغان آورد و نه گشودن این راز سر به مُهر ‌توانست طومار نظام حاكم را در هم بپیچد. واقعیت آن است كه پرونده‌ی قتل‌های زنجیره‌ای تا آنجا كه رمقی داشت به امتیازخواهی اصلاح‌طلبان از اقتدارگرایان آنهم در آن مقطع زمانی، یاری رساند. اگر بتوان یكی از دستاوردهای 8 سال حاكمیت محمد خاتمی را دریده شدن خرقه‌ی تزویر و به تصویر كشیدن قرائت فاشیستی از دین نامید، این نتیجه جز در اثر این افشاگری‌ها به دست نیامده است.
این پرونده اما توش و توانی برای تداوم راه اصلاحات ندارد. نه دیگر گنجی از آن سخن می‌گوید و نه عمادالدین باقی؛ گنجی كنج زندان از این پرونده فراتر رفت و مانیفیست جمهوری‌خواهی را نوشت و عماد باقی، عرصه‌ی حقوق بشر را برای فعالیت برگزید. شگفت نیست اگر بازگوئی نكته‌ای و بیرون افتادن بخشی از اسرار این پرونده، بازتاب در خوری نمی‌یابد و شور و شرری به پا نمی‌كند. گذر زمان البته ثابت كرد تفكرات خشونت‌طلبی كه در ردای دین، خنجر زهرآلود در كمر دارند ریشه در بطن و تاریخ این سرزمین دارد. مبارزه با این تفكرات، ابزاری قوی‌تر از پرونده‌های قتل‌های زنجیره‌ای نیاز دارد.


● دوّم: حقوق بشر، حقوق هر بشر است.
جناب حسن درویش‌پور به نكته‌ی مهمی اشاره كرده‌اند. نكته‌ای كه برآمده از تحلیل و مقایسه شیوه‌ی برخورد وب‌نگاران با فیلترینگ سایت امروز و اعتراض جمعی به آن و بازتاب برخورد با دكتر سروش در شهر قم در روزنامه‌ی شرق است؛ اندیشمندان، روشنفكران و فرهیختگان ایرانی سال‌هاست با یك بیماری تاریخی دست به گریبان‌اند، بیماری دفاع از آزادی و حقوق انسان‌ها اما از دریچه‌ی تنگ حزبی و گروهی. به‌ظاهر تمام ایرانیان آموخته‌اند كه مفاهیم مترقی حقوق بشر را تنها در جائی كه منافع گروهی اقتضا كند بكار برند، تو گوئی مبانی حقوق بشر به عنوان ابزاری برای پیشرفت سیاسی یك گروه نوشته شده است و نه برای برپائی جامعه‌ای كه اصول حقوق بشر در آن مرز خدشه‌ناپذیر و داور جدال و نزاع و اختلاف گروه‌ها باشد. درست به دلیل این نگاه است كه مجمع روحانیون مبارز در زمان محاكمه عبدالله نوری با صدور بیانیه‌ای اعلام كرد: «صدور كیفرخواست سیاسی دادگاه ویژه‌ی روحانیت كه طبعاً پاسخ‌های سیاسی می‌طلبد باعث ایجاد تشنج و التهابات تازه خواهد شد اگر چه این به معنای موافقت با همه‌ی مواضع و اظهارات آقای نوری نیست». همان زمان اكبر گنجی در نقدی (روزنامه‌ی عصر آزادگان، 11/9/1378) یادآور شد: «حمایت از حقوق یك اندیشمند غیر خودی است كه ملاك باور درونی یك گروه به حقوق اولیه‌ی انسان‌هاست وگرنه دفاع از یك همفكر خودی فضیلتی نیست كه به آن ببالیم بلكه وظیفه یاران و همراهان فرد یاد شده است. اگر بنا به دفاع از حق آزادی تفكر یك انسان باشد تأكید بر عدم پذیرش همه‌ی آرای او بی‌معناست. آزادی یعنی آزادی مخالفان، اقلیت، دگراندیشان و دگرباشان»
درست از همين منظر دست كشیدن از مناصب حكومتی و آلوده نشدن به كشمكش‌های گروهی، بهترین نمود اعتقاد بنیانی گروه‌هائی نظیر "كانون مدافعان حقوق بشر" به نهادینه كردن اصول آزادی انسان‌ها و حقوق آنها در جامعه‌ی ایرانی است.
حقوق بشر، حقوق هر انسانی است كه در میان مرز مشخصی به نام كشور ایران زندگی می‌كند. فارغ از آنكه این انسان متعلق به كدام مذهب، گروه، قومیت و نژاد باشد او به حكم انسان بودن، از این حق برخوردار است. حقی كه به ظاهر برای اثبات بدیهی بودن آن باید سال‌ها قلم‌فرسائی كرد و خون دل خورد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!