چيره دست نقاشي است صورتگر تاريخ ؛ چنان هنرمندانه و با مهارت خطوط و افراد را به هم پيوند ميزند كه جز انگشت به دهان گزيدن از عبرتآموزان مدرسه تاريخ كاري ساخته نيست ؛ از جلو اين تابلو كه چند قدمي دور شوي حيرت ميكني از شباهت انسانهائي كه جز در صورت انساني داشتن شباهتي نداشتهاند اما فرجام و سرنوشتشان تكرار مكرر بوده است. در ميان اعراب كه به خيانت هموطنانشان در جنگ با اسرائيل شكست سختي خوردند و پيش از آنكه نبرد آغاز كنند هواپيماهاي آماده ارتش هاي عربي در فرودگاه قاهره آماج بمباران جنگندههاي اسرائيلي قرار گرفت و اعراب جنگ شروع نشده را واگذار كردند ، انور سادات رئيس جمهور وقت مصر بود كه پيش از همه قدرت و زبان صهيونيستها را فهميد و با صداي رسا اعلام كرد مصر حاضر نيست بيش از اين تاوان ملت فلسطين را بپردازد ، همانجا با اسرائيل ترك دشمني گفت كه تا اكنون هم ادامه دارد . اعراب برآشفته از اين پردهدري مقر اتحاديه عرب را از قاهره منتقل ساختند و 10 سالي طول كشيد تا قهر و كينه اعراب نسبت به مصر جاي خويش را به آشتي محتاطانه بدهد . انور سادات اما حتي تصور نميكرد يك دهه پس از آغاز دوران انزواي مصر نزد جهان عرب ، كشورهاي عربي براي برقراري رابطه با اسرائيل بر هم پيشي ميگيرند و گذشته را با تمام تلخيش به خاك ميسپارند . انور سادات منافع ملي مصر را بر هر حركت و موضع ديگري مقدم داشت و البته جان بر سر اين فكر نهاد اما جانشين او راهش را ادامه داد . رهبران اخوان المسلمين سالها بعد از تحمل اسارت و زندان، اسلحه و ترور را وانهادند و به حركتهاي سياسي گرويدند . اينگونه بود كه بيش از دو دهه پس از انور سادات سرسختترين مخالفانش نيز به راه او بازآمدند .
عرفات نيز اگرچه ديرتر از انور سادات اما همان هنگام كه نقش شدن نظم نوين آمريكائي را در خاور ميانه در زمان لشكر كشي آمريكا ديد ، دريافت كار جهان دگرگون شده است خصوصا آنكه خاطره حمايتش از صدام در جنگ با كويت در خاطرهها باقي مانده بود و شايد اگر تدبير نكرده بود مجازات سختي پس ميداد . هنگامي كه او در كنار اسحاق رابين قرار گرفت تا دست دوستي دهد و وجود دولتي به نام اسرائيل را به رسميت بشناسد ميدانست چه چيزي را معامله ميكند : آبروي مجاهدي انقلابي را با سياستمداري حرفهاي . او با انقلابيگري وداع گفت و اين قافله را ترك گفت ، قافلهاي كه از آن تنها فيدل كاسترو باقي مانده است . اما مگر عرفات چارهاي جز اين نيز داشت ؟ حوادث بعد نشان داد اگر او تن به اينكار نداده بود امروز حتي همين تشكيلات ضعيفي كه اوج اقتدار و استقلالش در خودگرداني منطقهاي كوچك است نيز وجود نميداشت . منطقهاي كه هم نام فلسطين را بر پيكر خويش دارد ، هم پرچم فلسطين در ميدان ها و خيابانهايش به اهتزاز است و هم ادعاي بيتالمقدس را به پايتختي دارد . اينها همه پاداش تدبير عرفات بود كه بازيگران زمان خويش را شناخت و جايگاه خويش را ميان آنها محك زد و راه از چاه باز شناخت . ملت فلسطين نيز به خوبي او را درك كرد كه اگر نظري جز اين داشت از استقبال تاريخي از او خبري نبود كه چون رهبري پيروز پس از سالها آوارگي وارد نوار غزه شود و چندي بعد در انتخاباتي آزاد با 75 درصد آرا « رئيس جمهور فلسطين » نام بگيرد .
داستان فلسطين و عجين شدن نامهاي بسياري با آن به همين جا ختم نشد . تنها 2 روز از پيروزي انقلاب در ايران ميگذشت كه عرفات به ايران آمد و همين جا بود كه ايران و فلسطين رسما شانه به شانه هم مقابل اسرائيل ايستادند . ايران از قامت حامي منطقهاي اسرائيل و تامين كننده انرژي آن به مهد تولد و تقويت مخالفان اسرائيل بدل شد و از آن روز بود كه صداي اعتراض ايران عليه اسرائيل بلند شد . پيشنهاد دكتر ابراهيم يزدي به مرحوم آيتالله خميني براي ناميدن آخرين روز ماه رمضان به نام روز جهاني قدس، ايران را بيش از پيش در اين جبهه گشوده درگير ساخت . عرفات اما همان هنگام كه دست دوستي با رابين داد در مطبوعات تندروي ايران عنوان توهين آميز « ابو حمار » را به جاي « ابو عمار » دريافت كرد و هدف انتقادهاي تند شد . تنها زماني كه كمي انتقادها از او فروكش كرد به هنگام برگزاري اجلاس سران كشورهاي اسلامي در تهران بود كه عرفات پس از سالها به ايران بازگشت تا مهمان خاتمي رئيس جمهور تازه منتخب باشد . همان هنگام گروه انصار حزبالله نيز از تهران رانده شده بودند تا مبادا دست به حركتي افراطي بزنند چونان بچه بازيگوشي كه به وقت حضور مهمان محترم و عزيزي محكوم به ماندن در اتاق خويش و انتظار براي رفتن مهمان است !
عرفات اما آنقدر كه دشمن در تهران داشت دوستي نداشت كه منافع سياستمداران نيز جز اين اقتضا نميكرد، آنها هم كه در دل با او بودند جرات بيانش را نداشتند كه « آرمان فلسطين » نيز جزو كتاب قطور « خطوط قرمز » بود . در اين ميان اما عبدالله نوري بيپروا از مجازات، در روزنامه خويش از عرفات و فرايند صلح دفاع كرد و نوشت چرا بايد كاسه داغ تر از آش شويم ؟ وقتي ملت فلسطين خود به اين كار راضي است و جز گروههاي معدودي كه چاره را در پاسخ متقابل به جنايات اسرائيل يافتهاند ، باقي با چشمهاي نگران سرنوشت صلح اعراب و اسرائيل را پي ميگيرند ما چرا بايد تاوان ايدئولوژي زدگي خويش را بپردازيم ؟ با اين همه مشكل داخلي، خويش را بيآنكه منفعتي – حتي در افقي بسيار دور – برايمان پديدار باشد در جنگي فرسايشي و بيحاصل گرفتار ساختهايم . عبدالله نوري اما به تجديدنظر طلبي متهم شد و بر منابر فرياد زده شد او از قطار انقلاب پياده شده است .
دادگاه او را به محاكمه كشيد بيآنكه كسي به ياد بياورد علي عزت بگويچ رئيس جمهور بوسني نيز پس از آنهمه كمك مالي و نظامي ايران در پايان نبرد با صربها از اسرائيل به خاطر كمكهايش به مردم مسلمان بوسني تشكر كرد و پاسخ هاشمي به خبرنگاري كه از اين قضيه پرسيد چيزي نبود جز اينكه : حتما آقاي بگويچ مصلحت ملت خويش را بهتر ميداند . هيچكس اما نپرسيد اگر عرفات خسته از كشته و خون مصلحت ملت خويش و كشور بر باد رفته خود را در مذاكره و صلح با اسرائيل ديده است چرا عبدالله نوري به عنوان مدافع او بايد تاوان بپردازد ؟
انور سادات و عرفات و عبدالله نوري هر يك به زمان خويش « تجديد نظر طلب » نام گرفتند . اين هر سه بسيار زودتر از آنچه عملگرائي و پراگماتيست بودن سكه رايج شود بدان راه رفتند . تاريخ نام آنها را نه تنها در تغيير رويه كه در ايستادن در سه راهي فلسطين به يكديگر پيوند زد و اكنون در برابرم پستر بزرگي است كه آنهنگام كه عبدالله نوري در دادگاه محاكمه ميشد و بند به بند به موارد اتهاميش پاسخ ميگفت و از عرفات و روند صلح خاور ميانه و مقالات درج شده در روزنامهاش دفاع ميكرد در تظاهرات روز قدس پخش شد : تصاوير انور سادات و ياسر عرفات و عبدالله نوري به عنوان درشت « سه خائن » در كنار يكديگر به بيننده مينگرند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!