از اين نكته روشنتر از آفتاب نميتوان گذشت كه تنها مگسان و حشرات حقير و بيمايهاند كه در دام عنكبوتها گرفتار ميشوند كه آنها عقل را تعطيل کردهاند و در مسير خويش به سرعت به پيش ميروند و ناگزير براي چنين حشرهاي چشمي حقيقتبين و انديشهاي حقيقتجو باقي نمانده است كه به درستي راه خويش نظر كند و راه از چاه بازشناسد و فرصت لحظهاي درنگ را نيز از خود بازستانده است. عنكبوت بخت برگشته هم كه دستش از دنيا كوتاه هست و قدرتش محدود ، تنها به تنيدن چند تار بيمقدار اما مؤثر بسنده ميكند تا روزگار بگذراند، گوشهاي – در ميان شاخهي درختي يا كنج ديواري ، هر جا كه آرامتر باشد - به كار تنيدن تار خويش مشغول ميشود و پس از پايانش به انتظار مينشيند بيآنكه چشمداشت پاداش عظيم و اتفاقي عجيب داشته باشد ، او تنها بنا به فطرت خويش و به قدر نيروئي كه در وجودش باقيست تلاش ميكند تا زنده بماند و چراغ خانه را روشن نگاه دارد . طعمه سربههوا و مغرور كه تفکر را به دور افکنده است و به خيال خام خويش با خيره شدن به حريف و راه پيش رو ، موانع از ترس برخورد با او خود را كنار ميكشند به ناگاه خويشتن را در دام اين تارهاي به ظاهر سست ميبيند كه روزگاري به تحقير – به خيال خود – رسوايشان مينمود. اين عنكبوت اما در سر سوداي خوردن اين گوشت دلآزار و بدبو را ندارد. آنرا با چسب تارهاي خويش به گوشهاي از اين شبكه منظم ميچسباند تا حداقل ساير حشرات مزاحم با ديدن او عبرتي بگيرند و وقت و نيروي عنكبوت را صرف وجود مزاحم و بيمصرف خويش نكنند.
از اينها گذشته تارهاي عنكبوت فايده ديگري نيز دارد و آن توليد لباسهاي ضدگلوله است. اين تارهاي سست بنياد چون در كنار هم قرار گيرند و با اسلوبي خاص دست در دست يكديگر گذارند و هر يك تار و پود ديگري شوند در قامت جامهاي ضد گلوله در ميآيند كه گلوله سُربي پرحرارتي كه هر مانعي را ميشكافد و پيش ميرود در برابرش خار و ذليل ميشود و اگر چه سطح اين لباس را اندكي ميخراشد اما هرگز قدرت نفوذ بدان را ندارد و پاداش اين در هم تنيده شدن تبسم پيروزي بر لبان تك تك عنكبوتهائي است كه تارهاي خويش را سخاوتمندانه خانه همنوع ديگر دانستهاند و به حكم اتحاد ، حشره حقير بيمقدار كه هيچ ، گلوله سربي را نيز شرمسار قدرت خويش ساختهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!