قصه جنگ ايران و عراق چه آنهنگام كه جنگ حق و باطل ناميده ميشد و چه آنهنگام كه برادر كشي دو كشور همسايه و هم مسلك ، چه آنزمان كه خسارات مادي جنگ تخمين زده ميشد و نابودي بنيان اقتصادي يكي از ثروتمندترين كشورهاي خاورميانه به تصوير كشيده ميشد و چه زماني كه نعمت خوانده ميشد براي ملت ايران ، همواره مورد مناقشه بوده است، در يك سو كساني ايستادهاند كه به دلخواه يا به اكراه به جنگ رفتهاند و در فضاي عاطفي و حماسيش نفس كشيدند و روح و جان را در همان سالها جا گذاشتهاند و در سوي ديگرش كسانياند كه يا با جنگ مخالف بودند يا نگاه صرفا حماسي به اين پديده را مغاير راه و رسم حكومتداري ميدانند و يا اصولا خاطرهاي از جنگ ندارند كه در بند خاطره و شور حماسي آن سالها گرفتار شوند.
سالهاي پاياني جنگ سالهاي سختي براي حكومت ايران بود. جنگ و گريزهاي نظام نوپا با مخالفان فكري و مسلح و همزمان با آن درگيريهاي گسترده و شكستهاي پياپي نيروهاي ايراني پس از فتح خرمشهر كار را بدانجا كشاند كه حتي دانشجويان به اجبار براي حداقل 6 ماه به جبههها فراخوانده شدند و دولت مهندس موسوي درمانده شده از مخارج جنگ تنها توانائي تدارك يك عمليات بزرگ را در سال داشت. در همين شرايط بود كه ناگهان از تريبونهاي تبليغي نظام نداي شكوه و شكايت بلند شد و اين صداي كسي نبود جز قائم مقام رهبري. آيتالله منتظري نه تنها به انتقاد از روند ادامه جنگ به ويژه پس از فتح خرمشهر برخاست كه حتي روند اداره كشور و شعارهاي مسالهساز و غيرقابل تحقق سردمداران حكومت را به چالش كشيد. آيتالله منتظري اما تاوان شجاعت خويش را در مطرح ساختن چنين انتقادهائي با بركناري پرداخت كرد چه همزمان با قبول قطعنامه و پايان جنگ، او اعدامهاي گسترده مخالفان فكري درون زندانها را كه بدون محاكمه و تنها با پرسش و پاسخي ساده انجام ميشد به شدت مورد نكوهش قرار داده بود. او انتقاداتش را تا آنجا ادامه داد كه دستگاههاي اطلاعاتي و زندانهاي نظام پس از انقلاب را با رژيم شاه مقايسه كرد و به نفع دوران پيشين راي صادر كرد. او آخرين فردي بود كه به صراحت از كشتار تابستان 67 انتقاد كرد. پس از او هرگز هيچ يك از جناحهاي داخلي به اين واقعه اشارهاي حتي گذرا نيز نكردند.
با پايان جنگ و فوت آيتالله خميني اوضاع سياسي-اجتماعي و اقتصادي دگرگون گشت. اينبار هاشمي آمده بود تا وعده سازندگي ايران پس از انقلاب را در كنار بازسازي ويرانههاي جنگ محقق سازد. اما در اين ميان مشكلي بزرگ وجود داشت. سران انقلاب در تمامي سالهاي پس از رسيدن به قدرت شعار ساده زيستي و مبارزه با دنياگرائي و ثروت اندوزي داده بودند و شرايط نامساعد اقتصادي كشور كه جنگ هر لحظه بر وخامتش ميافزود نيز پيگيري اين روند فرهنگي را توجيهي استراتژيك بخشيده بود. چاره كار در سهيم كردن معترضان احتمالي در پروژههاي اقتصادي به جاي فعال ساختن تمامي توان بخش خصوصي ايران بود چه از اين راه نه تنها مدافعان جوان و پُر شور انقلاب با شركت در رقابت ثروت اندوزي و فعاليت اقتصادي قادر به انتقاد از روند اداره كشور نبودند بلكه همچنان نظام اين سربازان مخلص را با خود همراه ميداشت چرا كه پس از تصفيههاي دهه شصت نظام به شدت نياز به پشتيباناني مطمئن داشت.
مساله سربازان بازمانده از جنگ اما به همين جا خاتمه نيافت. تمامي آنانكه در جنگ شركت جسته بودند قادر نبودند شيريني فعاليتهاي اقتصادي را به پيگيري خون همرزمان شهيدشان ترجيح دهند و ساكت بمانند. قدرت فضاي عاطفي سالهاي جنگ قدرتمندتر از رنگ اسكناس و درخشش تعداد صفرهاي حسابهاي بانكي بود. اين شور و احساس اما نتيجه مستقيم شيوه شركت ايران در جبهه جنگ با عراق بود. در حالي كه عراق با لشگرهاي مكانيزه و تجهيزات مدرن به جنگ ايران آمده بود و ماهوارههاي جاسوسي غرب او را از چيدمان نيروهاي ايراني در نوار مرزي كشور آگاه ميساختند ايران با تنها سرمايهاش كه همان نيروي انساني بود در اين جنگ شركت ميجست. بيسبب نيست كه آمار كشتگان ايراني جنگ بسيار بالاست چون فرماندهان ايراني با جسم سربازان مخلص و فداكار خويش قدرت مخوف تجهيزات مدرن را خنثي ميكردند !!! همين تلفات سنگين كه هر روز تكرار ميگشت در كنار علائق مذهبي شيعيان به ويژه به واقعه كربلا شور و احساس كساني را كه در آن هوا تنفس ميكردند دوچندان نمود. اين شور و غيرت تا سالهاي پس از جنگ نيز به قوت خويش باقي ماند. اين نتيجه البته مختص ايران نيست تمامي كشورهائي كه روزگاري درگير جنگ ميشوند در سالهاي پس از جنگ با پديدهاي به نام بازماندگان جنگ – سالم با آسيب ديده – مواجه ميشوند كه به دليل حاكميت روحيه خشونت و كشتار در ذهن و روح از حال متعادل جامعه فاصله ميگيرند و معضلي ميشوند بزرگتر از ويرانيهاي جنگ چه نه جامعه قادر به درك نقش و موقعيت آنهاست و نه آنان حاضرند جامعه را به حال خود بگذارند و مدام در پي بازسازي فضاي جنگ هستند حتي اصطلاحات روزمره اينان نيز از همين مكتب فكري سرچشمه ميگيرد. آنان خود را باعث نجات كشور ميدانند و از همين رو طالب نقشي در خور خويشند و جايگاهي ويژه ميطلبند و راي خويش براي اداره جامعه را پُررنگتر ميخواهند.
بحرانهاي اقتصادي ناشي از اجراي ناقص برنامه خصوصي سازي دولت هاشمي اقشار بيشتري از طبقات فرودست را به زير خط فقر كشاند. فقر اقتصادي بهترين پناه خويش را در نيروهائي ايدئولوژيزده حزباللهي و شور مذهبي آنان يافتهبود. چنين بود كه بدنه انصار حزبالله و هياتهاي رزمندگان اسلام روز به روز فربهتر گشت. نقطه اوج تقابل اين گروه با جامعه متوسط شهري در دوم خرداد اتفاق افتاد. از آن پس و با دو قطبي شدن فضاي سياسي روز به روز فاصله بدنه اين گروه با جامعه بيشتر شد. آنان نام خودسر گرفتند و تجمعات قانوني را مورد هجوم خويش قرار دادند. پيش از آن اما آنها تا چنان بر دكتر سروش و طرفدارنش تاختند كه با برپا كردن چوبه دار اعدام او را خواستار شده بودند. وابستگيهاي آشكار و پنهان سران آنان به باندهاي قدرت كه گوشههائي از آن بعدها در افشاگريهاي عناصر بريده اين جريان نمايان گشت حكايت از بازيچه شدن بدنه سادهدل و صادق اين گروهها داشت. 18 تيرماه 78 ديگر اين عناصر « خودسر » بودند كه رسما اعلان جنگ دادند و فاجعهاي بدان ابعاد آفريده شد.
ابراهيم حاتميكيا در فيلم آژانس شيشهاي به طرح اين پرسش پرداخت كه جايگاه نسل جبهه رفته كجاست؟ نسلي كه مدعيان نمايندگياش سينه چاك كردهاند و به بهانه آنچه غيرت ديني ميخوانند رو در روي اكثريت جامعه ايستادهاند و قصد تحميل عقيده خويش را بر ديگران دارند و گروهي اندكتر از اين نسل گوشه نشيني اختيار كرده و نه از امتيازهاي كوچك و بزرگ نهادهاي انقلاب بهره برده و نه با آنان كه مدعي زنده نگاهداشتن نامشان هستند احساس قرابت و نزديكي ميكند. جامعه ايران و انديشمندان اما هنوز پاسخ روشني به اين پرسش ندادهاند. چنان كه كشور آلمان نيز با ظهور پديده نئونازيها دست و پنجه نرم ميكند ( بيآنكه شباهتي ميان آنان و آرمانهايشان با رزمندگان ايراني باشد ) تا اين نسل زنده است ايران همچنان با فاجعهاي كه با تداوم جنگ آفريده شد و با پايان جنگ تازه رُخ نمود درگير خواهد بود ؛ ساختن نسلي مغبون از افول ارزشهاي خويش و نسلي ديگر كه تمام گناه عقبماندگي و مشكلات كشور را به گردن همانان و نسلي كه انقلاب كرد مياندازد و چنين جامعه امروز ايران ترسيم ميشود : رو در روئي نسلسوم با نسلهاي اول و دوم انقلاب 57.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!