1- حاكميت ديدگاه ايدئولوژيك بر كنشها و واكنشهاي دستگاه سياست خارجي :
با پيروزي غافلگيرانه انقلاب اسلامي در بهمن 57 رهبران و مسؤولان نظام نوپا ، سرمست از پيروزي سريع و آسان بر دشمن به ظاهر شكستناپذير خويش ، رسالت جهاني اسلام را يادآور شدند و به سوداي « صدور انقلاب » درغلطيدند ، اصلاح جهان و نجات ملتهاي دربند را پس از اصلاح ايران خواستار شدند و تحقق بهشت موعودي چون ايران در ديگر بخشهاي اين كُره خاكي را ؛ تاسيس واحد « جنبشهاي آزاديبخش » در سپاه پاسداران نوپا و حمايتهاي مالي و تسليحاتي از گروههاي مبارز و شورشي در كشورهاي مختلف جلوهاي از اين سياست بود . هر چند در سالهاي بعد و با افزايش فشارهاي بينالمللي ، شعار بلندپروازانه « صدور انقلاب » جاي خويش را به شعار ايجاد آرمانشهر در ايران براي الگوبرداري مستضعفان جهان داد اما حتي تحقق اين آرمانشهر نيز ناكام ماند ؛ گفتن از آن آرمانشهر موعود به افسانه تبديل گشت و آرزوي رهبران انقلاب هرگز تحقق نيافت ؛ جلوههاي حاكميت فقه در ايران پس از انقلاب و سايه گسترده حكومت ايدئولوژيك و نتايج ناخواسته و مستقيم آن ، مسلمانان و حتي شيعيان آنسوي مرزها را در هراس فروبرد آنچنان كه به صراحت از چنين الگوئي فاصله گرفته و تحقق آن را ناممكن ميدانند و حتي براي دفاع از انديشه خويش از آن تبري ميجويند . سوداي صدور انقلاب اما حاصل انديشه باطل تاسيس دولت سراسر حقيقت در ايران بود ، دولتي ايدئولوژيك كه يكبار براي هميشه تكليف حقيقت را روشن ساخته و پرسشها را پاسخ گفته است . پندار باطل جاودانگي اين حقيقت تازه ، آنچنان حاكمان جديد را به وجد آورده بود كه ديگر گفتن از حد و مرز محدودهاي به نام ايران را برنميتافتند . جهان اسلام را زير عنوان پروژه « امت و امامت » دكتر شريعتي تحليل ميكردند و به دنبال تعميم الگوي خويش بودند ، از ديوار لانه شيطان بالا ميرفتند ، رهبر ايران را « ولي امر مسلمين » ميخواندند و همگان را به چنگ زدن به اين ريسمان الهي دعوت ميكردند . حاصل اما مطابق غايت آرمان انقلابيون نبود . به جاي صدور مهر و رحمت و عطوفت ، غيظ و خشم و خشونت بود كه به مبارزان پيشكش شد ، هديه سلاح به جاي قلم ، مكافات به جاي مدارا ، انتقام به جاي بخشش ؛ چنين شد كه تصوير دنيا از اين مبارزان حتي آنجا كه در مبارزه خويش محق و صادق بودند جز تروريستهاي خشونتگرا نبود كه آنها به جاي جنگيدن براي رهائي و زيستني بر مدار تساهل ، مبارزه براي اثبات برتري خويش را آموخته بودند و حاكميت اسطوره خود را . به جاي استدلال شليك ميكردند و به جاي ترديد و پرسش سرود حماسي زمزمه ميكردند . تدبير را در سايه سلاح ، سازش ميديدند و مذاكره كننده را خائن ؛ اينچنين بود كه سفير گلولهشان طنين آزادي وطن نداشت ، صداي خون بود و انتقام ، صلاي مرگ بود و نيستي نه نداي شهادت و هستي ؛
تداوم حاكميت ايدئولوژي گرائي جائي براي تامين منافع ملي ايران باقي نگذاشته است ، در جاي جاي تحولات جهاني آنچنان كه رسم دولتهاي عصر جديد است اين « تامين منافع ملي » است كه نخستين شاخصه موضعگيري كشورها را تعيين ميكند ، وابستگيهاي منطقهاي ، مذهبي ، قومي و زباني به گروهي خاص يا كشوري ويژه جائي در اين ميان ندارد . ايران اما در تمامي اين سالها به تمامي از اين ويژگي بنيادي بيبهره بوده است : فرزند معلول ديگري از فاجعه حاكميت ايدئولوژي .
2- دستگاهي با هزاران سخنگو :
محافظهكاران اقتدارگرا در تمامي سالهاي پس از دوم خرداد كوشيدند كه به جهانيان بقبولانند كه « دولت مدرن » در ايران هيچكاره است و كانون قدرت در جائي ديگر نهفته است و البته موفق بودهاند ، چنين است كه در تعاملات جهاني سخنان دولتمردان ايراني چندان جدي گرفته نميشود و تا مردي در قامت شيخ ديپلماتي چون حسن روحاني كه « نماينده حاكميت » خوانده ميشود نباشد مذاكرهاي صورت نميپذيرد و توافقي حاصل نميآيد . البته اين فرزند يتيم ، دايگان ديگري نيز دارد ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تاكنون بارها به دليل رسالتي كه بنابر قانون اساسي و انگيزهي نخستين تاسيس سپاه جهت حفاظت از انقلاب براي خويش قائل بوده است به صدور بيانيههائي مبادرت ورزيده است كه حاصلي جز مخدوش شدن عرصه سياست خارجي به دنبال نداشته است ، دولتهاي خارجي هميشه در اين صحنه آشفته مبهوت ميمانند كه چه كس آخرين تصميم را خواهد گرفت ؟ سخنان و موضعگيري كدام نهاد موضع رسمي و قطعي حاكميت ايران خواهد بود ؟
ستادهاي نماز جمعه و امامان جمعه منصوب حكومت نيز از اين جملهاند . نماز جمعه تهران به عنوان يكي از تريبونهاي رسمي حاكميت ايران همواره چنين كاركردي داشته است ، سخنان بلندپروازانه ايدئولوگهاي نظام ، آب گل آلود سياست خارجي ايران را گل آلودتر كرده تا فرصتطلبان ايراني و دولتمردان خارجي ماهي خويش از اين آب صيد كنند .
عملكرد صدا و سيماي ايران در زمان حمله آمريكا به عراق جلوهاي ديگر از دلسوزيهاي اين دايههاي خودخوانده بود ؛ تلويزيون دولتي ايران در حمايت از رژيم صدام حسين تا آنجا پيش رفت كه صداي اعتراض وزير خارجه ايران نيز بلند شد . لاريجاني بر روي مهره سوخته شرط بسته بود . اهل تدبير و تحقيق اما كار صدام را پايان يافته ميدانستند . اين را تجربه فرياد ميزد ، ارتش آمريكا اهل جنگ كلاسيك است پس تن به ويتنامي ديگر نخواهد داد ، اين ارتش ابتدا تمامي زيربناهاي اقتصادي و نظامي حريف را نابود ميسازد و آنگاه با دشمن بيرمق كه تنها سرمايهاش جسم سربازان و اندكي سلاح سبك است مواجه ميشود ، نوبت به درگيري تن به تن نميرسد كه ويتنامي ديگر آفريده شود . صربستان وارث ارتش يوگسلاوي به عنوان پنجمين قدرت نظامي جهان تنها پس از چند هفته از پاي درآمد . رژيم صدام نيز ؛
داستان اما به همين جا ختم نشد . سقوط صدام حسين اگر چه نقش سيماي فارسي زبان را كمرنگ ساخت اما عرصه خبررساني را به شبكه العالم جمهوري اسلامي سپرد ، اينبار نوبت به نقشآفريني العالم رسيده بود ، حمايت از مقتدي صدر در دستور كار قرار گرفت ، چنين بود كه عراق صحنه جدالي بيپايان و خونين تصوير شد كه تنها و تنها كشته از آن برميآيد و ويراني ، تصوير هر روز عراق اشغالي – چون فلسطين اشغالي – خون است و انفجار و مرگ و شيون ؛ العالم به نفوذ خويش در قلب مردم عراق ادامه داد تا آنجا كه محبوبترين شبكه عربي نزد مردم اين كشور شد . اين نقش اما بيش از طاقت گُرده العالم بود چه آنها خشونت را تصوير ميكردند و ويراني را ، ياس را و خرابي را ، زوال اميد را و شليك گلوله را ؛ العالم نيز چون همزاد فارسي خويش شورشيان مقتدي صدر را « نيروهاي مردمي » مينامد و بي اشاره به مخفي شدن نيروهاي صدر در حرم امام علي (ع) ، آمريكائيان را به دليل محاصره حرم و شليك به آن نكوهش ميكند : كتمان حقيقتي روشنتر از آفتاب .
3- از ديپلماسي به ميدان جنگ :
هنوز پرونده ايران روي ميز آژانس جهاني انرژي اتمي است . كار نماينده حاكميت هر روز مشكلتر ميشود ، ايران بر سر تغيير موضع خويش ايستاده است ، دولتهاي اروپائي را به سبب عدم پايبندي به توافق تهران نكوهش ميكند و برنامههاي خويش از سر ميگيرد ، اين اما تمام واقعيت نيست ، عضو هيات نمايندگي ايران برگهاي را در مقابل طرف اروپائي خويش نهاد كه او را غرق در تعجب نمود : « ايران حاضر است داوطلبانه غنيسازي اورانيم را متوقف سازد ، پروتكل الحاقي را امضا كند ، درهاي مراكز هستهاي خويش را هر زمان كه اروپا بخواهد بگشايد ، با آژانس بينالمللي انرژي اتمي بيش از پيش همكاري كند …. » ايران در موضع ضعف است ، اروپا به اين نكته پي برده است ، همين است كه با آمريكا از در هماوردي با ايران درآمده است و در سكوت ، هدايت پرونده ايران را به شوراي امنيت پي ميگيرد . اين همهمه را اما صدائي شكست : « ما منتظر حمله ديگران نميمانيم » شمخاني كه اين جمله را گفت دنيا در لحظهاي بعد از آن باخبر شده بود . گوئي مردان نظامي هرگز قادر به دوپهلوگوئيهاي سياستمدارن نيستند و از اين نكته بيخبرند كه در پس هر واژه كوهي معنا نهفته است ؛ آصفي اما كوشيد در مقام سخنگوئي وزير بيوزارتخانه سخنان شمخاني را كمي تلطيف كند هرچند موضعگيري او جائي براي ترديد و اما و اگر باقي نگذاشته بود جز ترديدهاي سياستمدارنه كه روشنترين سخنان را هم ميتوان دگرگونه فهميد ( توجيه كرد ) . پيش از آن خاتمي نيز لحن كلام خويش را تغيير داده بود : « ما از جنگ ، رفتن پرونده ايران به شوراي امنيت ، تنش با آژانس جهاني انرژي اتمي استقبال نميكنيم » . اين اولين بار بود كه خاتمي به صراحت از جنگ ميگفت ، جنگي كه هر روز در افقي نزديكتر هيبت ترسناك خويش را به رخ ميكشد . اين روزها نام ايران و اسرائيل بسيار در كنار هم ديده ميشود : موشك شهاب 3 در كنار نيروگاه دمونا .
روحانيون حاكم به هر خواستهاي تن ميدهند تا بمانند ، اين رسم قدرت است ، قدرتي كه بر اخلاق بنا نشده است و به راي مردم نيز تكيه ندارد ، قدرتي كه نشئهاش پاكترين و والاترين مردمان روزگار را نيز به كام استبداد كشيده است ، قدرتي كه هر كه را بالاتر نشيند مسندي اسطورهايتر ميبخشد كه اين سنت ايدئولوژيهاست ؛ اين داستان اما آنجا دگرگون شده است كه نظارت نمايندگان مردم بر اسب چموش ديكتاتوري لگام زده است . روزگاري دور دكتر شريعتي گفته بود آينده از آن « اسلام منهاي روحانيت » است دكتر سروش اما دو دهه پس از آن ادعاي درشتي – به تعبير خودش – كرد و آينده را نه از آن « اسلام منهاي روحانيت » كه از آن « روحانيت منهاي اسلام » ناميد ؛
حاكمان ايران گفتگو ميكنند تا بپذيرند ، ميپذيرند تا جلوي واژگوني خويش را بگيرند ، واژگوني نه به دست جنبشي داخلي كه به گردش قلم و شليك گلوله ابرقدرتي خارجي ؛ حاكميت ايران راز ماندن را دريافته است . دولتي كه به مردم خويش پشت كند براي پشت دادن ، جز بيگانه و نامحرم ، محرمي نخواهد يافت و البته اين دوران نيز دوامي نخواهد داشت كه اين رسم تاريخ است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!