۱۳۸۳/۰۵/۲۳

از آستين ايرانيان

دوم خرداد را پايان تزلزل سياسي طبقه متوسط و تداوم شكاف در حاكميت دانسته‌اند ، دو عاملي كه خود به پيروزي محمد خاتمي در خرداد 76 منجر شد ؛ تمامي نشرياتي كه اين روزها عكس بزرگ مهندس ميرحسين موسوي را به همراه عكس‌هاي كوچكي از ساير نامزدهاي مطرح انتخابات رياست جمهوري سال آينده به چاپ سپردند به نقطه آغاز 8 سال فراز و نشيب جنبش سياسي مدرن ايران بازگشتند . « سلام » با تيتر درشت خويش در سال 75 خبر ار ديدار و مذاكره با مهندس موسوي داد و در كنار آن عكسهاي كوچكي از حبيبي ، ناطق نوري و ولايتي به چاپ سپرد و چنين آغاز مسابقه‌اي را علني ساخت كه مدتها پيش در زير پوست شهر و در تحولات اجتماعي طبقه متوسط جديد آغاز شده بود . تحولاتي كه آرام آرام دولت اقتدارگرا را به چالش مي‌طلبيد . سلام اما خود يكي از بزرگترين قربانيان اين جريان سازي شد ؛ اصلاح طلبان مغبون و محافظه‌كاراني كه اكنون دو قوه را نيز به طور كامل در اختيار دارند به صف آرائي نامزدهاي خويش برخواسته‌اند . سه نامزد در برابر سه نامزد :

اصلاح طلبان :
موسوي ، سنت گرا : پايگاه عمده مهندس موسوي در بخش‌هائي از طبقه متوسط سنتي و طبقه متوسط جديد و اقشار فرودست اجتماعي است ، او بازمانده دوران فرهمندي انديشه چپ نه در ايران كه در جهان است ، جنگ تحميلي به تحقق برنامه‌هاي اقتصادي او براي محدود ساختن بخش خصوصي و رشد بخش تعاون و دولتي مدد رساند . با فروپاشي شوروي و به محاق رفتن انديشه چپ در جهان و رانده شدن جناح چپ از ساختار حكومت ايران موسوي نيز به سايه رفت و ديگر بازنگشت ،‌ او در اين سالها اگر چه از حضور پررنگ در عرصه منازعات سياسي خودداري كرده است اما بازگشت‌هاي گاه گاهش ماندگار گشته است ، مخالفت او با برنامه‌هاي اقتصادي هاشمي در آستانه رياست جمهوري وي ، حمايت او از محمد خاتمي در آستانه انتخابات سال 76 ، مصاحبه او با روزنامه‌ها در مورد توقيف مطبوعات در سال 79 و به كار بردن اصطلاح « توقيف فله‌اي » كه از آن پس بارها و بارها در ادبيات سياسي ايران به كار رفت تا آنجا كه خشم بلندپايگان محافظه‌كار را برانگيخت گوشه‌اي از حضور كمرنگ اما تاريخي اوست ؛ موسويِ امروز اگر چه چونان موسويِ ديروز از صداقت و صراحت و قاطعيت برخوردار است اما مشخص نيست موج تجديدنظر در مواضع پيشين كه دوستان ديروز او را – هر يك به اندازه سهم خويش – دستخوش تحول ساخته است تا چه حد ميرحسين جديدي تحويل جامعه مستاصل مانده ايراني خواهد كرد . او به ظاهر تنها شانس اصلاح طلبان براي بقا و ماندن است .
مهاجراني ، عملگرا : ظهور زني كه مدعي همسري مهاجراني است آنهم در زماني كه نام مهاجراني به عنوان يكي از نامزدهاي اصلاح طلبان شنيده مي‌شد عملا او را به مهره‌اي سوخته بدل كرد ؛ كشانده شدن يكي از مديران جمهوري اسلامي كه سابقه مديريتش همطراز عمر نظام است به دادگاه آنهم نه براي شيوه مديريتش و نحوه معيشتش كه براي پاسخ به دادخواهي زني كه نه تنها خود در اين ميانه مدعي است ، كه زني ديگر را نيز به عنوان همسر سوم مهاجراني نشاني مي‌دهد حكايت از گاف‌هائي دارد كه محافظه‌كاران از مدتها پيش براي بيرون راندن كانديداهاي اصلاح طلب آماده كرده‌اند . مهاجراني كه به ياري هوش سرشار خويش و عملگرائي و انعطاف در صحنه سياست سالها با دولت‌هاي مختلف يار گرمابه و گلستان شده بود اينك گرفتار شده است ، تنها اقشاري كه همواره از او حمايت كرده‌اند دانشجويان و روشنفكران و روزنامه‌نگاران و اهل انديشه و كتاب بوده‌اند كه جملگي امروز شايد بر حمايت‌هاي پيشين خويش پشيمان و شرمسارند ؛ بهتر است او به همان ان.جي.او كه ماهاتير محمد تاسيس كرده بپيوندد و رياست بخش فرهنگيش را دور از هياهو تجربه كند تا شايد وقتي ديگر !
معين ، اصلاح گرا : نماينده پيشين اصفهان كه در پي تحولات دوم خرداد رخت اقامت از مجلس به دولت افكند تا خاطره حضور در دولت را تكرار كند يكبار ديگر پيش از استعفاي خويش قلم بر كاغذ نهاده و استعفا داده بود ؛ شنبه بود و جمعه‌اي كه گذشته بود قرار بود نامي به ياد ماندني نه در تاريخ ايران كه در تاريخ جنبش دانشجوئي در سراسر جهان شود و در كنار جمهوري خلق چين و برخوردش با دانشجويان از جمهوري اسلامي ايران نيز نام برده شود . معين در پي حوادث 18 تير استعفا داد و خاتمي نپذيرفت . دگر بار اما به آخرين اميد خويش دل بست و لايحه تغيير ساختار آموزش عالي كشور را تقديم مجلس كرد كه چون ساير لوايح كه بوي محدوديت دايره اقتدار محافظه‌كاران از آن به مشام مي‌رسيد مهر بازگشت شوراي نگهبان خورد و معين رفت تا دست و پا بسته ، پاسخگوي ناكرده‌ها و ناخواسته‌ها نباشد . معين اهل ماندن نيست اگر كار را بر طريق صواب نبيند مي‌رود كه در جُرمش شريك نباشد او اما همچنان يك اصلاح طلب است ، ضعيف تر از موسوي است اما ايستاده در ميانه راهي است كه دو انتهايش خاتمي و موسوي‌اند . معين نه قاطعيت و صراحت موسوي را دارد و نه محبوبيت او را ، نه چون مهاجراني اهل شيرين سخني و سحر بيان است و نه اهل ساختن با همه كس و در همه حال ؛ لايه‌هاي فرودست اجتماعي نيز هرگز در مسير زندگي اقتصادي-اجتماعي خويش با او برخورد نداشته‌اند ؛ اگر او عزم جزم كند كه نماينده اصلاح‌طلبان باشد به كاري دو چندان نيازمند است تا ناشناخته‌هاي خويش را عيان كند .

محافظه‌كاران :
ولايتي ،‌ سنت گرا : بازمانده عصر جدال چپ و راست اسلامي ، رقيب ميرحسين موسوي براي احراز پست نخست وزيري و مشاور فعلي رهبري قويترين كانديداي محافظه‌كاران محسوب مي‌شود . حضور او آنهنگام جدي شد كه نام موسوي مطرح شد پس جناح راست به دنبال كانديداي « هم وزن موسوي » رفت تا حريفي مناسب براي موسوي بيابد . ولايتي اما بيش از آنكه به آبادگران و بنيادگرايان نزديك باشد در دايره فكري مؤتلفه و جامعه روحانيت قرار مي‌گيرد . اگر در سال 76 بر روحاني بودن رئيس جمهور تاكيد مي‌شد و هشدار براي تكرار مشروطه و كنار گذاشته شدن روحانيت ، امروز بازي به عكس است و روحاني نبودن امتياز است كه كشتيبان خود به صرافت از جلوه روحانيت در انظار و اذهان عموم آگاه است و اولين گام براي بازسازي چهره محافظه‌كاران سپردن كار به غير روحانيون تماما خودي است كه رياست حداد عادل نخستين گام در اين راه بود . ولايتي تاكنون جدي‌ترين كانديداي محافظه‌كاران است ، او البته با سكوت خويش در مقابل شايعه كانديداتوريش عملا بر صحت شايعه مذكور مهر تائيد زده است . ولايتي تنها با تائيد بزرگان جناح راست خواهد توانست اجماع لازم در اين گروه را بدست آورد چرا كه آبادگران سخت به دنبال جوانگرائي‌اند و احمدي نژاد را بهترين گزينه خويش مي‌دانند .
هاشمي ،‌ عملگرا : همه راه‌ها به رُم ختم مي‌شود ، اين را تمامي كساني كه حتي اندكي در ماهيت سياست و حكومت تاسيس شده پس از انقلاب 57 تحقيق كرده‌اند به خوبي دريافته‌اند . هاشمي يا در متن هر بحران بازيگر اصلي است يا در حاشيه پررنگ آن تمام قامت ايستاده است ؛ در انتهاي فروكش كردن هر بحران نيز نام هاشمي شنيده مي‌شود حتي بحران‌هائي كه آفريده مي‌شوند تا فرونشانده شوند ؛ همين است كه او را مرد بحران ناميده‌اند ، او خود نيز هاشمي را « مرد عبور از بحران » مي‌داند.
هاشمي اما با تمامي زيركي و سياست‌داني خويش يكباره دست به انتحار زد . اين را تمامي تحليلگران پيش بيني كردند وقتي هاشمي را در حال ثبت نام براي انتخابات مجلس ديدند ؛ انتخابات مجلس ششم شايد دردناكترين و تلخ‌ترين خاطره ذهن او باشد . گنجي اما تاوان انتقاد تند خويش در پيچ تند مجلس ششم را به همراه گستاخيش در پيگيري پرونده قتل‌هاي زنجيره‌اي ، همچنان مي‌پردازد ؛ هاشمي آنروز براي هميشه با اصلاح‌طلبان قهر كرد هر چند او حتي براي وفادارترين فرزند خويش ( كرباسچي ) نيز پدري مهربان نبود چه رسد به منتقدان سرسخت خود ؛ او امروز همچنان در ميانه ميدان ايستاده است ؛ هم برخي اصلاح طلبان در طمع به چنگ آوردن اويند و هم گروهي از محافظه‌كاران . هاشمي همواره ترجيح داده است مرد دوم باشد تا بتواند قدرت مرد اول را داشته باشد ، او خود را برتر از جناح‌ها دانسته است . هاشمي يكبار طعم رويگرداني شهروندان ايراني را چشيده است . نه آن شهروندان دگر بار او را برخواهند گزيد نه او مي‌تواند راي 15 درصدي سنتي محافظه‌كاران را دستمايه آبروي خويش براي تصدي مجدد رياست جمهوري كند .
احمدي نژاد ، بنيادگرا : هنوز 48 ساعت از درج كاريكاتور توهين آميز كيهان كه راهيافتگان به شوراها را مُشتي حيوان به تصوير كشيده بود نمي‌گذشت كه خبر پيروزي آبادگران به تمامي دنيا مخابره شد و كيهان در اقدامي بسيار نادر اقدام به « عذرخواهي » كرد ؛ اين اولين حضور پيروزمندانه محافظه‌كاران پس از دوم خرداد بود . شوراي شهر منتخب محافظه‌كاران احمدي نژاد را برگزيد تا عصر حاكميت ايدئولوژي و حمايت پوپوليستي توده‌ها را بازگرداند . احمدي نژاد نه تنها سعي مي‌كرد در شكل ظاهر ساده زيست باشد كه حتي با رفتگران بر سر سفره مي‌نشست ، از لباس مرتب گريزان بود تا بي‌اعتنائي خويش نسبت به دنيا را بنماياند و چهره‌اي محبوب توده‌ها از خود به نمايش بگذارد . او نمي‌دانست عصر « توده‌ها » مدتهاست سپري شده است ، نه لايه‌هاي پائيني اجتماع ديگر در مسير زندگي و آرمانگرائي خويش سري به ميدان سياست مي‌زنند كه سخت گرفتار دام زندگي‌اند و نه نخبگاني كه روزگاري فرياد حكومت توده‌ها سر مي‌دادند ديگر اعتقادي به گفته‌هاي پيشين خويش دارند . در آن سو بزرگان جناح راست آبادگران را تحت كنترل مي‌خواهند ، آنان دريافته‌اند اين فرزندان چموش ممكن است گاه از حد خويش گذر كنند و از فرمان پدر سر بپيچند . همين است كه هشدار مي‌دهند انتخابات رياست جمهوري جاي كوتوله‌هاي سياسي نيست . آنها آشكارا پيغام مي‌دهند : اين انتخابات نه انتخابات شوراهاست كه پيروزي ناباورانه‌اش سخت به دل نشست و نه انتخابات مجلس كه به استعفاي عسگراولادي و بادامچيان راه براي آبادگران هموار گشت . بزرگان جناح راست اين بار به دنبال سهم خويشند . ولايتي گزينه آنهاست .

ايران بار ديگر شاهد جدال سنت و تجدد است . اين بار دو حريف به ظاهر هر دو از جبهه سنت برخاسته‌اند اما يكي همچنان ستاره كهكشان سنت باقي مانده است و ديگري از مدرنيسم عبور كرده و با پست مدرنيسم به جنگ سنت و مدرنيته آمده است . ولايتي و موسوي حريفاني هستند كه خوب يكديگر را مي‌شناسند . بازماندگان عصر جنگ فقر و غنا امروز مي‌آيند تا نمايندگان حاميان آزادي و استبداد باشند ، امروز ديگر از فقر و غنا سخن نمي‌رود . نبرد امروز بين اصلاح و ابقا است . جامعه ايران متحول شده است . تحولي زير پوست شهر ….

لينک در اولين شماره هفته‌نامه شرقيان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!