
چرا نداي تحريم در جامعه آنچنان كه بايد طنينانداز نشد و گروههاي مردمي را به سوي خويش جلب نكرد ؟ از ابتدا هويدا بود كه شهرهاي بزرگ و سياسي كشور مشاركت اندكي خواهند داشت ؛ بالاتر بودن سطح سواد و فهم سياسي در بين عموم مردم ، عدم وجود قوميتهاي قدرتمند در شهرهاي بزرگ ، دسترسي سهل ساكنان شهرهاي بزرگ به رسانههاي مدرن از جمله اينترنت براي اقشار جوان و تحصيلكردگان و ماهواره براي خانوادهها كه به صورت رسانههاي مرجع در اين جمع ، ايفاي نقش ميكنند در كنار دسترسي به مطبوعات منتقد سياستهاي حاكميت و در نهايت جمعبندي شهروندان اين شهرها براي عدم شركت جستن در انتخابات نكتهاي نبود كه از چشم تحليلگران كه اكثرا خود ساكن شهرهاي بزرگ هستند به دور مانده باشد .
اما از همان ابتدا كه با گردن نهادن خاتمي و كروبي به « حكم حكومتي » عليرغم تمامي ادعاهاي پيشين در مورد عدم برگزاري انتخابات غير آزاد ، برگزاري انتخابات با چنين ويژگيهائي قطعي شد نگراني در مورد مشاركت در شهرهاي كوچك وجود داشت چرا كه در اين شهرها رقابتهاي قومي و محلي است كه جهتگيري راي ساكنان اين شهرها و روستاها را روشن ميسازد . كم نبوده است مواردي كه كانديداي اصلاحطلبي در اين شهرها سخنراني مينموده و از خاتمي و انديشهاش ( در آن سالها كه خاتمي و يارانش محبوبيتي زايد الوصف داشتند ) حمايت ميكرده و صداي سوت و كف و تشويقهاي حضار حمايت وسيع آنان را در ذهن متبادر ميكرده ، با اعلام نتايج انتخابات اما كانديداي جناح راست به راحتي پيروز ميشده است چرا كه « همشهري » يا « هم عشيره » ساكنان آن شهر بوده است !!!

سكوت سنگين رسانه به اصطلاح ملي يعني سيما در اين قضيه كاملا مشهود بود امري كه به دليل نياز شديد محافظهكاران به شركت مردم در انتخابات مجلس هفتم براي رهائي از فشارهاي بينالمللي قابل تكرار نبود . از آن سو شركت گسترده مردم نتيجه را به سود اصلاحطلبان رقم ميزد پس سياستي در پيش گرفته شد و آن رد صلاحيت گسترده اصلاح طلبان بود تا شركت مردم در انتخابات به هر ميزان نتيجه مطلوب آنها را به دنبال داشته باشد . چنين شد كه از مدتها پيش سيما تبليغات سنگيني را آغاز كرد . در كنار مصاحبههاي جهتدار در كنار صفحات تلويزيون در تمامي شبكهها اعداد مختلف و اشكال متحركي به چشم ميخورد كه مرتبا نزديك شدن به زمان راي گيري را يادآور ميشد ؛ در كنار آن سانسور شديد تحصن نمايندگان ، در امن و امان بودن ملك را در دورترين نقاط كه تنها از پنجره سيما با دنيا ارتباط برقرار ميكنند و از آخرين اخبار مطلع ميشوند به بينندگان القا ميكرد .
همچنان كه در مقالهاي كه در صبحگاه اول اسفند نگاشتم آوردهام اصلاحطلبان در عموميت بخشيدن به اصلاحات و مخاطب قرار دادن عامه ناكارامد بودهاند . اگر براي ساكنان برخي شهرهاي كوچك و مناطق خاص برتريهاي قومي و علايق ديني و شرعي ارجح است در عين حال كه بايد با برنامهريزي بلندمدت پديده انتخابات و مشاركت سياسي را نه تكليفي شرعي و نه اثبات قدرت قومي بلكه استيفاء حق شهروندي تعريف و القا نمود در كوتاه مدت اما بايد از همان كانال و با در نظر گرفتن همان حساسيتها ( فقط براي شهرهاي كوچك و روستاها ) وارد شد و از همان نقطه حريف را از ميدان به در كرد . با در نظر گرفتن نتايج انتخابات شوراها و مجلس هفتم اكنون كاملا واضح است كه اصلاحطلبان در صورت تمايل به ادامه حيات سياسي نياز به تاسيس يك شبكه تلويزيوني و ماهوارهاي دارند تا اصلاحات را عموميت بخشيده و همگان را مخاطب خويش قرار دهند نه نخبگاني كه خود اكثرا سياست را به كنج انباريها نهادهاند و بيتفاوتي پيشه ساختهاند .
نگاهي به تاسيس و فراگير شدن راديو فردا نكتههاي آموزندهاي در برقراري ارتباط رسانه اي با شهروندان دارد . مردم و حتي بسياري از نخبگان از ارائه تحليل هاي طولاني ( نظير همين مقاله ) خسته شدهاند . راديو فردا با ارائه خبرهاي « كوتاه » و « جهت دار » و پخش موسيقي مداوم مطابق با تمامي سلائق عملا و در عين حال پرهيز از طرح شعارهاي متعدد و افراطي بهترين انتخاب اكثر شهروندان ايراني است . اين سه ويژگي در تاسيس شبكه راديوئي يا تلويزيوني جديد ميبايد مورد توجه ويژه قرار گيرد .
موقعيت اصلاحطلبان حكومتي و شخص آقاي خاتمي در بدترين شرايط قرار دارد . آقاي خاتمي با پذيرش انجام چنين انتخاباتي و اصلاحطلبان حكومتي با پذيرش شركت در اين انتخابات و مشروعيت بخشيدن به آن تحت عنوان « ائتلاف براي ايران » عملا به عمر سياسي خويش در ميان اقشار جامعه پايان دادند و اين تنها رانت حكومتي است كه از اين پس حيات اين « مخالفان سر به راه » را تداوم ميبخشد . انتخابات اول اسفند ابطال رسمي اصلاحطلبي از درون بود و اگر باز كساني در اين انديشه باشند كه با حفظ ساختار كلي نظام به اصلاح و پيرايش آن بپردازند بر گوري ميگريند كه چنين معجزتي از آن برنميخيزد . اپوزيسيون جديدي كه از اين پس شكل خواهد گرفت حول دو محور عمده « جمهوري خواهي و مردم سالاري » و « جدائي نهاد دين از نهاد دولت » شكل خواهد يافت و در واقع به نزديكتر شدن جمهوريخواهان درون ايران و برون آن مدد خواهند رساند هر چند به دليل پيشينه فكري و سياسي دو گروه اتحاد آنها حداقل در اين مقطع تاكتيكي و نه استراتژيك خواهد بود .
محافظهكاران اما اكنون موقيعت دشوارتري دارند . آنان به دليل تركيب ناهمگون خويش همچنان سرگرم چالش بر سر پيروزي فراكسيونهاي معتدل يا افراطي هستند ؛ بنا بر اين كه كدامين فراكسيون پيروز شوند كه اين خود به جز قدرت چانهزني اين دو فراكسيون عمده مرهون نحوه مواجهه مردم با حاكميت يكدست شده جناح راست دارد ، استراتژي متفاوتي در پيش گرفته خواهد شد . در صورت پيروزي اهل اعتدال اين جناح كه سياستمداراني به شدت پراگماتيست و عملگرا هستند برقراري ارتباط با آمريكا ، اعطاي آزاديهاي اجتماعي و تزريق دلارهاي انباشته شده در صندوق ذخيره ارزي به بازار مصرف براي القا كارامدي اقتصادي آنان ( كه در عين كاهش اندك و موقتي قيمت ها ، تورم دهشتناكي را به دنبال خواهد داشت ) در دستور كار قرار خواهد گرفت ؛ موقعيت آنان اما در صورت پيروزي افراطيون اين جناح سختتر خواهد بود . در واقع آنان براي تضمين حداقل چند صباح ديگر حكومتداري نياز شديد به اتخاذ سياستهاي مورد نظر عملگرا ها دارند اما سياستهاي ياد شده با تمامي تبليغات و شالودههاي فكري كه در چند سال اخير براي هواداران صادق خويش ( نظير بدنه حزب الله ) تهيه ديدهاند در تضاد آشكار است بنابراين آنها از اين پس از اين منظر كه « حفظ نظام » و هر كاري كه بدان مدد رساند از « اوجب واجبات » است به ميان بدنه صادق خويش خواهند آمد تا با ارضا ظاهري خواستهاي آنان از حجم فروپاشي تشكيلاتي هواداران خويش بكاهند .