پاسي از شب رفته بود . به همراه دوستان همفكر حلقهاي تشكيل داده بوديم و پيرامون نتايج انتخابات مجلس ششم سخن ميگفتيم ؛ در چشمان همه برق زيباي اميد بود جز چشمان اين قلم كه بيفروغ شادي ديگران را به نظاره نشسته بود : « كارشون تمومه ؛ به اين ميگن پوز زني اساسي ؛ دم ملت گرم …. » هنگامي كه دوستان اندكي شور و شعف خود را مهار كردند گفتم : چه فايده ؟! و با اين سخن تمام نگاهها به سوي من برگشت : مثل اينكه يادتون رفته يه جائي به اسم شوراي نگهبان بايد ريز و درشت مصوبات اين مجلس رو تصويب كنه . اگه تا ديروز با قتل روشنفكران و نخبگان در مقابل اصلاحات و خواست مردم ميايستادند اينبار به طور قانوني اصلاحات رو قفل ميكنند . مطمئن باشيد بحران بزرگي پيش رو خواهيم داشت . اين آخرين منزل « انتخابي » بود ؛ اگر اينجا شكست بخوريم كه ميخوريم ديگه با نااميدي مردم هيچ كاري نميشه كرد ، هيچ كاري جلو نميره ….
آن شب در پس خندهها و مخالفتهاي دوستان با نظر نگارنده گذشت . در دل آرزو ميكردم كه نظرم به خطا باشد و فشار افكار عمومي بزرگان شوراي نگهبان را به تمكين در مقابل خواست به حق ملت وادار كند اما گذشت زمان نشان داد آن بدبيني عين واقعيت بوده است .
امروز نتايج بررسي صلاحيت كانديداهاي مجلس اعلام شد ؛ هر كس كه ذرهاي پاي از دايره قرمز بيرون نهاده بود علامت ورود ممنوع بر نام خويش ديد . اندكي نيز كه از اصلاح طلبي جز نامي آنهم به گاه انتخابات ، توشهاي ديگر ندارند تائيد شدند كه اين خيمه شب بازي را بايد رونق و هيجاني باشد ؛ اگر تا ديروز تمامي نخبگان سياسي كشور به « اجماع در بلاتكليفي » رسيده بودند و از سروش گرفته تا بهنود و علوي تبار ، جملگي چشمها را به افق شوراي نگهبان حواله ميدادند و تصميم آنها را تعيين كننده ميدانستند امروز آفتاب حقيقت از آن افق طلوع كرده است ؛ تا ديروز جز خارج نشينان فعال كمتر كسي در درون ايران از «تحريم» سخن ميگفت جز « سازگارا » و« علي افشاري » كه چند روز قبل در اردوي « تحكيم » از «تحريم » سخن گفتند و اثر آن در تندتر شدن گام ها بسوي « دموكراسي » ؛
اما امروز كمتر كسي بود كه از گذرگاه « ترديد » به منزل « يقين » نرسيده باشد . اگر عيبي هست كه هست آنرا پيش از بازي «اين» و «آن» در « قواعد بازي » بايد جست ؛ آنجا كه « ناحقي » لباس « قانون » ميپوشد و دو درس آموخته «حوزه» به صرف انديشيدن در زير چتر محافظهكاري و به مدد دود چراغ حوزه خوردن ، سوار بر اسب دين و نشسته بر موج احساسات مردمي كه سالها پيش خسته از ظلم و جور پادشاه ، زمام تمام امور خويش را « به اختيار » و در هيجان « آزادي » ، « عدالت » و « صداقت » وعده داده شده در كلام بانيان انقلاب به تمامي به روحانيون وا گذاشتند در مقابل راي و نظر همان مردم و فرزندانشان ميايستند نقصان نه از آن است كه تا ديروز روزگار به ترس از ميان ماموران رژيم پيشين ميگذشتند و امروز سوار بر بنز ضد گلوله پاي در حرم هشتمين امام شيعيان ميگذارند كه از « نظمي » است كه او را اينچنين « قدرت » و « اختياري » بخشيده است كه اگر به انتخابات برگزار كردن است صدام نيز در كشور خود مردم را به راي گيري ميخواند و با 98 درصد آرا ديگر بار بر صندلي رياست جمهوري ( پادشاهي مادام العمر ) تكيه ميزد و كيست كه ديكتاتوري او و رژيم سركوبگرش را در سايه اختناق بيبديلش انكار تواند كرد ….
دموكراسي را به هزار صفت ناچسب از محتوي تهي كردن ديگر حتي مردم عامي را نيز نميفريبد كه دموكراسي ، دموكراسي است و احترام به راي اكثريت ؛ هر آنچه كه باشد ؛ آنرا با صفت ديني پيچيدن و آنرا « هدايت شده » خواستن جز به برگزاري نمايشي به ظاهر زير پرچم دموكراسي و مردم سالاري و در باطن براي بقاياي حكومت اقتدارگراي حاكماني كه راي آزاد مردم به آنها بزرگترين « نه » عصر حاضر است نخواهد انجاميد .
امروز گاه درهم ريختن « نظمي » است كه پدرانمان پذيرفتند از راه مبارزه مسالمت آميز كه اين اعلام بررسي صلاحيت ها فروريختن آخرين اميدها به چاه نااميدي است . آنجا كه در اين « نمايش » دست افشاني كنيم و شوري بيافرينيم جز به رونق آن و مشروعيت بخشيدن به « اعدام انديشهها » مدد نرساندهايم و ميدانم كه اينچنين نيستيم ….
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!