اندكي به اين خبر دقت كنيد : روزنامه تايمز پس از 218 سال تصميم به تغيير سايز روزنامه گرفت . 218 سال ؛ مدت زماني بيش از 2 قرن ؛ حكايتي است تفاوتهاي اين سوي زمين با آنسوي جهان ؛ شرق و غرب ؛ گوئي دو نسل موجودات كاملا متفاوت از دو نقطه از كيهان لايتناهي در اين دو سو جاي دارند .
حكايت روزنامه و روزنامه نگاري در اين سرزمين داستان رزم بيامان و سماع عاشقانه قلمهائي است كه به خاطر سر نسپردن به آستان قدرتهاي حاكم و افشا فساد و تباهي جامعه و حكومت ، پيش از همه آزاديخواهان در مسلخ عشق قرباني شدهاند . « مرد امروز » و «صور اسرافيل » عهد مشروطه و كشتار فجيع مشروطه خواهان و روزنامهنگاران از جمله ميرزا جهانگير خان صور اسرافيل و ملك المتكلمين و … از جمله دردناكترين صحنههاي عقب ماندگي يك ملت محبوس در قفس كامجوئي شاهان قدر قدرت قوي شوكت ! و جهل بيپايان مردم است .
روزنامه و به طور كلي نشريات كانالهاي برقراري رابطه ميان جامعه و حكومت و از مهمترين حلقه هاي يك جامعه مدني اند . تعطيلي هر روزنامه محروم كردن بخشي از جامعه از انتقال مسالمت آميز خواستهاي خويش به حاكمان و آغاز ورود گرايشهاي مذكور در حلقه براندازان يك سيستم حكومتي است . اگر امروز شاهد سيستمهاي سياسي پايدار در ساير جوامع پيشرفته هستيم در ميان انبوه دلايل يكي از مهمترين آنها تلاش براي گستردن دايره خودي هاي يك نظام سياسي و حفظ كانالهاي ارتباط با افكار عمومي و از جمله نشريات منتقدين است . تنها مخالفين مسلحند كه از اين حلقه اخراج ميشوند هر چند باب گفتگو حتي با آنان نيز باز است .
در كدام مقطع زماني در تاريخ اين ملك از زمان پيدايش روزنامه ، روزنامه مستقل از قدرتي را تجربه كردهايم كه براي 5 سال عمر كرده باشد و از بلاياي ساكنان اين خاك و اربابان آن سوي مرزهاي حاكمان اين سرزمين در امان مانده باشد . شايد تنها نشريه مثال زدني در اين ميان روزنامه « سلام » باشد كه آنهم البته به نيروي ياران و حاميان بنيانگذار نظام از تعطيلي در امان ماند كه از قضاي روزگار اين وابستگي به قدرتِ بخشي از حاكميت حاشيه نشين هم ياراي هماوردي با ياران سعيد امامي نداشت و آخر بار اين روزنامه منتقد نيمه مستقل از حكومت نيز به محاق توقيف رفت تا راه براي قتل عام ساير نشريات تازه نفس بي پشتوانه فراهم گردد .
افسوس كه حتي بر اين درد ناله نيز نتوان كرد كه تا بوده است همين بوده است . صد سال ناليدن براي آزادي ، عقب ماندني به اندازه يك قرن ؛ دنيا در اين فاصله بسيار بيش از صد سال پيشرفت كرده است و ما هنوز در الفباي آزادي ماندهايم ؛ همچنان مدافعان آزادي بايد توضيح دهند كه « آزادي » احترام به حقوق ديگران است ، آزادي مخالفت با وجدان جامعه و اخلاق عمومي و عرفي نيست . آزادي آن نيست كه هر كس هر آنچه خواست بكند ، آزادي آن است كه هر كس هر آنچه را حق دارد بيدغدغه انجام دهد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!